قتل خواهد رسانيد (يا عمار تقتلك الفئه الباغيه) (4) و روايات
متعددى در اين زمينه تحت عنوان فئه باغيه از ائمه معصومين عليهم السلام نقلشده
است (5).
بر اين اساس مىتوان موارد زير را از مصاديق باغى دانست:
1. احزاب و گروههايى كه در دار الاسلام از اطاعت امام سرپيچى مىكنند
و دست به قيام عليه دولت مىزنند و فرمانبردارى خود را موكول به ايجاد تغييرات و
اصلاحات مورد نظر خود مىكنند؛
2. احزاب و گروههايى كه با تحريك، مردم را به شورش و قيام عليه
امام، و قصد سرنگون كردن حكومت اسلامى و ايجاد هرج و مرج و نقض حاكميت اسلام را
دارند، بدون آنكه طرحى براى به دست گرفتن قدرت داشته باشند (6)؛
3. احزاب و سازمانهايى كه به منظور تجزيۀ قسمتى از
دارالاسلام و جداكردن آن از حاكميت امام دست به شورش و تحريك مردم مىزنند و با
مخالفت و نافرمانى از امام، مركزيت حكومت اسلامى را نقض و خواستار سياست ملوك
الطوائفى و يا ايجاد دولت جديد در بخشى از دارالاسلام هستند و هدف خود را از راه
تضعيف دولت اسلامى و ايجاد تفرقه و بدبينى و در نهايت سلب حاكميت در قلمروى مورد
نظر دنبال مىكنند؛
4. جمعيتى كه با تشكيلات سازمانيافته با اعمال فشار سياسى و
تبليغاتى و راهاندازى توطئهها از خارج دارالاسلام و نفوذ در داخل بخواهند به
صورت يك حركت خزنده مردم را عليه امام بشورانند و حاكميت دولت اسلامى را نقض و
حكومت را ساقط كنند؛.
5. احزاب و سازمان هائى كه بخواهند يكى از اهداف ذكر شده را از
طريق اعمال قوه قهريه، از خارج و يا داخل كشور اسلامى دنبال و عليه امام مسلحانه
قيام كنند.
6. گروهى كه پس از درگيرى با گروهى ديگر و ايجاد صلح عادلانه بين
آن دو توسط گروه سوم دست به تجاوز عليه رقيب خود بزند.
مقابله با اهل بغى بايد با ظرافت و دقت و استفاده از راهحلهاى
فرهنگى و سياسى انجام شود و دولت اسلامى پس از گفت و گو و بحث و مذاكره در راهحل
مشكل اعتقادى، فقهى و اجتماعى آنان بكوشد و از آنان به روش مسالمتآميز بخواهد كه
از حكومت و امام پيروى كنند و وحدت جامعه اسلامى و رفتار به مقتضاى اخوت اسلامى و
انصاف و عدل را رعايت كنند.
شورشيان هرگاه مهلت بطلبند، بايد به آنها فرصت داده شود، و در اين
مدت لازم است دولت اسلامى از جريان امر مطلع باشد و با مراقبت كامل مقاصد آنها را
دريابد. اگر تمايلى به فرمانبردارى از آنها مشاهده كرد، مهلت كافى بدهد، و هرگاه
نياز به مطالعه و بحث و تحقيق دارند از مساعدت و همكارى فروگذار نباشد و در صورتى
كه قصد فريب دارند و به اين بهانه در صدد تقويت خود و جمعآورى نيرو و امكانات
هستند، چنين فرصتى را از آنان بگيرد (7) و همچنين اگر خطر به حدى باشد كه فرصتى
براى اعمال راههاى مسالمتآميز در ميان نباشد (8).
على عليه السلام قبل از سركوب خوارج، شخصيت بزرگى چون ابن عباس را
براى مذاكره و حل مشكلات و مسائل آنان فرستاد، ولى با تمام تلاشى كه مبذول داشت