جنبشهاى اصلاحى اسلامى سابق از سدۀ نوزدهم به بعد انتقاد مىكند.
اين گروهها حاكمان و حكومت غيرمذهبى (سكولار) در منطقه را نيز به دليل ناتوانى در
حفظ رفاه امت (جامعه مؤمنان)، عدم انجام تعهدات اسلامى نسبت به جامعه اسلامى و يا
به دليل فشار مورد انتقاد قرار مىدهند. اين گرايش اصلاح اسلامى در سدۀ
نوزدهم توسط سيدجمالالدين اسدآبادى و محمدعبده به جريان افتاد. پس از آن، دفاع از
احياى اسلام و جامعه اسلامى بر اين جريان مسلط شد چون سرنوشت جهان اسلام به نحو
فزايندهاى در اختيار قدرتهاى اروپايى بود كه به دلخواه خود به آن شكل مىدادند.
(2)
منابع
1 - فرهنگ علوم سياسى آكسفورد / 120؛ 2 - همان / 417-416.
بنيادگرايى (و مفاهيم آن)
معانى مختلفى كه از واژۀ بنيادگرايى منظور مىشود به شرح زير
است:
1. بنيادگرايى يا اصل به جاى مصلحت: توجيه وسيله توسط هدف، نوعى
مصلحتانديشى است كه با پايبندى به اصول در عمل ناسازگار است. به اين ترتيب تمامى
كسانى كه به دليل پايبندى به اصول و ارزشهايى كه از تعقل و تدين به آن رسيدهاند،
هدف را توجيهگر وسيله نمىدانند، بنيادگرا شناخته مىشوند؛
2. بنيادگرايى يا تقليد و يا تعصب كوركورانه: آنها كه از واژه
بنيادگرايى مفهوم ناخوشايند آن را براى تحقير مسلمانان مبارز و متعهد استفاده مىكنند،
گاه از اين واژه معناى تقليد كوركورانه و تعصب چشمبسته را، منظور مىدارند.
بنيادگرايى به اين معنا هرچند حتى از منطق قرآن نيز محكوم است، اما
متأسفانه اين واژه در عمل در مورد كسانى به كار گرفته مىشود كه اهل منطق و
استدلال بوده و از تقليد و تعصب به دور هستند؛
3. بنيادگرايى يا خشونت گرايى: با توجه به اين نكته كه عدم علاقه
غرب به خشونت، نتيجه تجربه تاريخى اين بزرگ سياستمداران است كه نتايج حاصل از صلح
بجاى جنگ را بيشتر و سهلتر و بى دردسرتر طالبند، مىتوان گفت كه غرب بارها اين
حقيقت را به اثبات رسانده كه هرگاه نتايج مطلوب خود را از مسالمت و صلح به دست
نياورده، از سهمگين ترين وجه خشونت نيز استفاده كرده است؛
4. بنيادگرايى يا عدم سازش با دشمن: مداهنه به معناى برخورد دوگانه
با دشمن و سازش با آن بدان جهت در نصوص اسلامى منع شده «و لعمرى ما
على من قتال من خالف الحق... من ادهان» (1) كه در نهايت
معناى آن چيزى جز پذيرش آسيبرسانى دشمن به اسلام و عافيت انديشى مسلمانان مداهن
نيست. قرآن مداهنه با دشمن را سياستى بىنتيجه و عملى به دور از عقل مىشمارد.
زيرا مداهنه با دشمن راه را براى عمل متقابل دشمن باز مىكند و سازش، همواره عملى
به نفع دشمن محسوب مىشود؛ (2)
5. بنيادگرايى در مقابل تكثرگرايى: احترام به آراء مخالف (صرفنظر
از حق و باطل بودن آنها) كه بر تقليد و تعصب و زور متكى نباشد، خود از اصول اسلامى
است و اين نوع احترام به انديشه و انسان تا آنجا مورد تأكيد است كه موجب لزوم
شنيدن و دانستن