برخورد امام على (ع) در يك مورد و خليفه دوم در مورد ديگر با خالد
بن وليد هنگام بازگشت پيروزمندانهاش، گواهى بر اين مطلب است.
گرچه در بسيارى از موارد اينگونه آلودگىهاى روانى و روحى ممكن است
ناخودآگاه دامنگير فاتحان شود و خود ناخواسته در دام اين آفت در افتند، اما در هر
حال در نظام تربيتى اسلام همين نوع آلودگىها هم ناپسند و ناشايست تلقى شده و براى
آن درمانى مشخص نيز توصيه شده است.
امر به استغفار در آيۀ سوم سوره نصر در حقيقت بهترين دارو و
مسكن بلكه شفابخش اين نوع صفات رذيلهاى است كه احيانا ممكن است دامن فاتحان مجاهد
در راه خدا را آلوده كند. توجه عميق به خطاها و لغزشها و گناهان نهتنها آرامشبخش
جانهاى مضطرب و آسيب خورده است، بلكه دارويى شفابخش براى فرح غفلت زا، عجب كيش
شخصيت، كبريايى از خود بيگانه شدن و اقتدار ستم پيشگى است؛ (14)
د - خشونت و زورگويى: صحنههاى خشونتبار تاريخ اختصاص به زمان جنگ
ندارد. بسيارى از خشونتها و زورگويى ها به زمان صلح مربوط مىشود كه آنگاه،
فاتحان كه از كارزار پيروزمند به سوى مردم بر مىگردند، روحى خشن و رفتارى
زورگويانه پيدا مىكنند و نهتنها ملت مغلوب، بلكه ملت غالب نيز كه فاتحان از
آنهايند طعم تلخ پيروزىها را در عرصههاى خشونت، زورگويى و قلدرى مىچشند.
شايد سنت بركنار كردن فاتحان از صحنۀ قدرت كه همواره در
تاريخ ملتهاى پيروزمند تكرار شده، برداشتى از اين واقعيت تلخ است. ولى اسلام اين
آفت را با تأكيد بر تواضع درمان مىكند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «فمن تواضع
لله رفعاه و من تكبر وضعاه» (1) كسىكه براى خدا تواضع كند خدا او را
سربلند گرداند و اگر تكبر بورزد او را خوار گرداند.
على (ع) فرمود: «فلا تكلمونى بما تكلم به الجبابره» (16) با
من چون با جباران سخن نگوييد.
فاتحان مسلمان نه در همهجا و نه هميشه بلكه بيشترشان و در بيشتر
موارد تحت تأثير تعاليم اسلام همواره مىكوشيدهاند از رفتار متواضعانه حتى در
برابر ملتهاى شكستخورده، چون داروى براى درمان خشونتهاى ناخودآگاه فاتحان
استفاده كنند.
سر توماس آرنولند در كتاب «دعوت به اسلام» مىنويسد:
«سرزمينهايى كه توسط عوامل امپراطورى روم به تصرف درآمده بود در
مقابل رزمندگان اسلام يكى پس از ديگرى با نهايت رضايت و خشنودى گشوده مىشد و علت
اين امر آن بود كه از يك نوع گذشت و عفو و بزرگوارى برخوردار مىشدند كه در طول
قرون متمادى به دليل تعصبات مذهبى از آن. محروم بودند». (17)
مورخ مسيحى ديگرى مىافزايد:
مسلمانان وقتى شهرى را فتح مىكردند، اهالى آن را به همان وضع سابق
خود آزاد مىگذاشتند و نسبت به دين و ساير مقررات مدنى و قضايى آنان متعرض نمىشدند.
در واقع سپاهيان مسلمان، كشورى را كه فتح مىكردند فقط آنجا را تحت الحمايۀ
خود قرار مىدادند. (18)