«فاتحان مسلمان با مردم رفتارى نيكو داشتند. اصولا مسيحيان، داورى
مسلمانان را بر داورى مسيحيان برترى مىدادند». (19 و 2)
منابع
1 - آلعمران / 123، توبه / 25، صافات / 116، انعام / 34 و انفال /
62؛ 2 - بقره / 214، غافر / 51 و روم / 47؛ 3 - محمد / 7؛ 4 - آلعمران / 160 و
حشر / 12؛ 5 - ملك / 20 و اعراف / 197؛ 6 - حج / 15؛ 7 - آلعمران / 126 و طارق /
10؛ 8 - آلعمران / 124؛ 9 و 10 - نهجالبلاغه / خ 146؛ 11 - حياة محمد (ص) / 297،
تاريخ الاسلام السياسى، ج 1، تفسير البرهان 310/1، تفسير التبيان 518/3، در
المنثور 68/2، تفسير طبرى 48/4، تفسير فخر رازى 221/8، تفسير فى ظلال القرآن 469/1
و تفسير الميزان 7/4؛ 12 - توبه / 25؛ 13 - تفسير طبرى 70/10، تفسير فى ظلال
القرآن 1616/3، تفسير جامع قرطبى 96/8، تفسير المنار 243/10 و تفسير الميزان 218/9؛
14 - وسائلالشيعه 351/11؛ 15 - همان / 215؛ 16 - نهجالبلاغه / خ 216 و وسائل
الشيعه 303/11-298؛ 17 و 18 - پاسداران صلح و همزيستى / 201؛ 19 - تاريخ تمدن /
13؛ 20 - فقه سياسى 316/6-311.
آمادگى رزمى
اسلام براى نفى تجاوز از شيوههاى مختلفى بهره گرفته كه يكى از
آنها آمادگى رزمى كامل و قدرت واكنش سريع براى مقابله با تجاوز است كه خود عامل
بازدارندۀ تجاوز محسوب مىشود.
قرآن بهطور صريح در آيه: (وَ أَعِدُّوا
لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبٰاطِ اَلْخَيْلِ
تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اَللّٰهِ وَ عَدُوَّكُمْ) دستورى
روشن براى بالابردن توان رزمى، توسعۀ كيفى، افزايش تسليحات جنگى، آمادگى
نظامى، احراز مداوم توانمندى لازم براى واكنش سريع در برابر تجاوزهاى احتمالى صادر
كرده و آن را عاملى قوى و بازدارنده در برابر قدرتهايى كه سوداى تجاوز در سر مىپرورانند،
مىشمارد و اين سياست بهظاهر تهديدآميز را تنها راه شكستن جو رعب و وحشتى مىداند
كه سوداى تجاوز همواره در سطح بينالمللى به آن دامن مىزند.
برخى ندانسته يا مغرضانه از اين آيه برداشت تهديد صلح و امنيت
جهانى دارند و چنين تصور مىكنند كه اسلام با اين فرمانبر مسابقۀ تسليحاتى
در سطح جهانى شدت بخشيده و مسلمانان را به كسب برترى نظامى در سطح جهانى تشويق
كرده و از اين راه زمينۀ برخورد نظامى را فراهم كرده و بر عوامل تهديدكننده
صلح افزوده و جو شكننده صلح را آسيبپذيرتر كرده است.
اين برداشت هنگامى قابلقبول بود كه ما فقط بخش اول آيه را ببينيم
اما دو بخش آيه مذكور مكمل يكديگرند و نمىتوان بخش دوم آن را كه جنبۀ
تعليلى و بيان فلسفۀ سياسى بخش اول نظامى آيه است، ناديده گرفت.
قرآن در بخش دوم همين آيه كه دستور بالابردن توان نظامى را صادر مىكند،
فلسفۀ آن را تنها در حفظ صلح و بازداشتن قدرتها از دست يازيدن به تجاوز و
شكستن جو رعب و وحشت ناشى از سياستهاى تجاوزكارانه معرفى مىكند.