صورت تشخيص سوءنيت آنان به عمليات متقابل اقدام نمايد.
على (ع) در اين زمينه به مالك اشتر چنين دستور مىدهد:
«پيشنهاد صلح را از دشمن رد نكن... و لكن هشيار باش و پس از آنكه
با دشمن صلح نمودى از او برحذر باش، زيرا دشمن چهبسا كه نزديك مىشود تا غافلگير
سازد. پس احتياط و حزم را پيشه گير و در اين باره گول حسن ظن خودت را نخور و به
حسن ظن خود بدگمان باش» (1).
گرچه در اسلام خيانت و پيمانشكنى از گناهان بزرگ شمرده شده، ولى
همانطورىكه طبق اين فرمان اكيد، جامعۀ اسلامى با تمام نيرو و امكانات خويش
در حفظ و تنفيذ مفاد قراردادهاى متعهد شده، مىكوشد، متقابلا از همپيمانان خود هم
انتظار دارد كه نسبت به آنچه كه متعهد شدهاند، وفادار بمانند، و در نتيجه قانون
اسلام براى مسلمانانى كه حقوقشان به جهت پيمانشكنى ديگران تضييع شده، چنين حقى
قائل مىشود كه به منظور مجازات پيمانشكنان اقدام كنند، و اين نوع مجازات بدان
جهت نيست كه مسلمانان از اين رهگذر از دشمنان خويش انتقام بگيرند، بلكه به خاطر آن
است كه با اين عكس العمل تأديبى خيانتكاران، به كار ضدانسانى پيمانشكنى و خيانت
پايان دهند و به تنفيذ تعهدات خويش بازگردند و از حس مسئوليت پذيرى و روش عملى
مسلمانان در زمينۀ وفادارى به تعهدات، سوء استفاده نكنند.
قرآن در اين زمينه چنين دستور مىدهد: (فَقٰاتِلُوا أَئِمَّةَ
اَلْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاٰ أَيْمٰانَ لَهُمْ
لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ) (2) (با
پيشوايان كفر بجنگيد زيرا آنان پيمانى ندارند و به هيچ تعهدى وفادار نيستند، شايد
كه به اين روش خائنانه پايان دهند).
و در آيۀ ديگر براى مجازات پيمانشكنان به اين روش خشونتآميز
متوسل مىشود: (اَلَّذِينَ
عٰاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ
فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لاٰ يَتَّقُونَفَإِمّٰا تَثْقَفَنَّهُمْ
فِي اَلْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ) (3) (كسانىكه
با آنان پيمان بستى آنگاه در هر مرتبه پيمان خود را شكستند بى آنكه از خدا بترسند،
اگر با چنين مردم خيانت پيشه درگير شدى آنان را تعقيب كن و تا آخرين نفر تارومار
كن، شايد كه پند گيرند).
رفتار پيامبر اسلام (ص) و مجازاتى كه براى يهوديان پيمانشكن و
خيانت پيشۀ مدينه قائل شد مىتواند نمونۀ بارزى از تنفيذ اين قانون
باشد.
يهوديان بنىقينقاع به جهت نقض علنى پيمان عدم تعرض و دفاع مشترك -
آن هم بهطور مكرر - سرانجام از اطراف مدينه تبعيد شدند و يهوديان بنى نظير نيز پس
از آنكه خصلت پيمانشكنى خويش را آشكار كردند و با وجود قرارداد مشترك، به جان
پيامبر اسلام (ص) سوء قصد نموده و بدين ترتيب پيمان خويش بشكستند، به سرنوشت
برداران خود دچار شده و به آنان پيوستند.
يهوديان بنىقريظه نيز هنگامىكه خيانتشان در سختترين و حساس ترين
موقعيتى كه مسلمانان در محاصره سپاه نيرومند احزاب قرارگرفته بودند، برملا شد،
سرانجام بر اساس داورى سعد بن معاذ - قاضى و حكم منتخب خود - به سزاى خيانتشان
رسيدند. (4 و 5)
منابع
1 - نهجالبلاغه، شرح شيخ محمد عبده / 536؛ 2 - توبه / 12؛ 3 -
انفال / 55 و 56؛ 4 - اسلام و همزيستى