مبهم، و اغلب تحت كنترل رهبر فرهمند و شعارهاى ضد امپرياليستى؛.
2. پيشبرد اهداف سياسى، مستقل از نهادها و احزاب موجود، با
فراخوانى توده مردم به اعمال فشار مستقيم بر حكومت؛
3. بزرگداشت و تقديس مردم يا خلق، با اعتقاد به اينكه هدفهاى
سياسى بايد به اراده و نيروى مردم و جدا از احزاب يا سازمانهاى سياسى پيش برود.
البته آيين و سنت سياسى پوپوليستى، در هر كشورى شكل ويژهاى دارد.
در نهضتهاى پوپوليستى، اغلب ائتلافى آشكار يا ضمنى، ميان طبقات مختلف با منافع
متفاوت و گاه متعارض برقرار مىشود. تداخل اقشار گوناگون در اين نهضتها، بهطور
عمده ناشى از عدم تشكل طبقاتى و عدم وجود مرزبندى روشن طبقاتى است. پوپوليسم داراى
مشخصات عوامفريبى، تقديس شخص رهبر فرهمند، تعصب، تكيه بر تودههاى محروم، نداشتن
ايدئولوژى مشخص، اصلاحطلبى، بورژوايى بودن و عناصرى از ضديت با امپرياليسم و ملىگرايى
است. توسعه خواهى و پر و بال دادن به نيروهاى وابسته به بازار داخلى و گاه آزادىهاى
سنديكايى و دموكراتيك، از خصلتهاى عمده دوران پوپوليسم - (4) در بحثهاى نظرى
پيرامون پوپوليسم، دو نوع رويكرد وجود دارد: در يك نگاه پوپوليسم، معادل مردم
باورى قرار مىگيرد و اعطاى آزادىها و امتيازات دمكراتيك به مردم و شريك كردن
آنان در ساختار قدرت است كه در عين حال، در مقابل نخبه گرايى و نخبه باورى قرار مىگيرد
و از بعد سياسى و اجتماعى چندان مذموم نيست. از نگاه ديگر، پوپوليسم به معناى
مردمدارى است كه تزريق نوعى اميد واهى به جامعه و تأكيد بر عقايد فراموششده توده
جامعه است كه به بهرهبردارى هايى از جامعه منجر مىشود. (5)
اين نوع از پوپوليسم در طول تاريخ حيات خود، در عرصههاى مختلف
اجتماع - به خصوص نحلههاى فكرى افراطى نظير فاشيسم و نازيسم - به صورت پنهان يا
آشكار حضور و نفوذ داشته است. اين طرز فكر، به دليل داشتن وجوه اشتراك بسيار با
افكار تندروانه و عوام پسندانه گروههاى مختلف، توانايى تداخل و اشتراك فكرى را با
اين گروهها دارد. تفكر پوپوليسم با نفوذ به ردههاى بالاى مديريتى گروههاى فكرى،
قدرت را به تدريج قبضه كرده و نيروى مردم را با شعارهاى تهييج كننده خود - البته
براى مدت زمانى كوتاه - در راه نيل به اهداف خود به كار مىگيرد. در حقيقت عوامل
زيادى موجب پيدايش پوپوليسم در جوامع امروز مىشود. (6) به عقيده پل تاگارت،
پوپوليسم، واكنش به انديشهها و روشهاى نظامهاى سياسى مبتنى بر نمايندگى است و
در مقابل احساس وقوع بحران، به تجليل پنهان يا آشكار از كانون آرمانى خود مىپردازد.
با اين همه، به دليل فقدان ارزشهاى بنيادى، از عوام بيشتر تأثير
مىپذيرد و در هر محيطى ويژگىهاى محيط پيرامون خود را مىپذيرد و در عمل پديدهاى
گذرا ست. (7)
به هر روى، پوپوليسم با توده مردم سر و كار دارد و در حقيقت جنبشى
تودهاى است؛ اما به دليل نداشتن تشكل منسجم و هدف مشخص و واقعى، اين جنبشها
منسجمتر و داراى تشكيلات منظم بعدى هستند كه در