ادامه، منويات خود را اعمال مىكنند. در نگرش پوپوليستى، جهتگيرى
افكار عامه، به منظور واداشتن حكومت به پذيرش منويات مردم، چشمگير است. در
پوپوليسم، اراده جهتدار توده مردم نسبت به عدالتخواهى، نقشى بارز دارد و سازوكار
اين اراده جهتدار، مؤثرتر و برتر از مكانيسم هاى سازمانهاى مختلف است و حكومتها
بهطور مستقيم و غير مستقيم، تحت فشار و تأثير خواست عامه مردم واقع مىشوند. (8)
برخى تحليلگران در بحث رهبرى امام خمينى (ره) و شيوه بىبديل
ايشان در سازماندهى تودۀ عظيم مردم در انقلاب اسلامى ايران، معتقدند كه
انقلاب اسلامى به دليل نداشتن طرح و برنامۀ مشخص و روشن براى آينده و مبهم
بودن غايت حركت براى مردم و حتى براى رهبران، يك حركت پوپوليستى بود. (9) در حالى
كه برنامهها و اهداف امام از برپايى نهضت، امورى مبهم و آرزوهاى بلند و دور و
درازى نبود كه دستنيافتنى و آرمانى باشد؛ زيرا نمونۀ عملى برنامههايى كه
در نظر امام بود، در زمانهاى گذشته كما بيش محقق شده بود.
عمدۀ اشكالاتى كه امام به رژيم حاكم داشت به عدم توجه به
قوانين شرعى و اسلامى در برنامهريزىهاى سياسى، اجتماعى و اقتصادى دولت و وابستگى
به بيگانگان بازمىگشت. پس امام با طرح نظريه ولايت فقيه در اواخر دهۀ 1340
در نجف و چاپ آن به صورت جزوه و كتاب در ايران، معتقد بود كه تعامل ديانت و سياست
به معناى تدبير امور اجتماعى و سياسى بر اساس احكام و دستورات شرع، بسيارى از
مشكلات موجود ايران را حل مىكند. اين تعامل در برخى دورانها در عمل اتفاق افتاده
بود و نتايج فراوانى داشت.
يكى از اين نمونهها ايران دوران صفويه است. در زمانى كه حكومت
صفويه به انحطاط كشيده نشده بود و رابطه دين و دولت رابطهاى مثبت بود و حاكمان
وقت، خود را مجرى دستورات فقهى علما مىدانستند، نتايجى از اين تعامل به دست آمد
كه ايران را از نظر اقتصادى، سياست بينالملل، علوم عقلى، هنر و معمارى، تأمين
اجتماعى، امنيت داخلى در اوج قرار داد و مىتوان اين دوران را دوران طلايى و اوج
تمدن اسلامى دانست. (10)
اين اوج و شكوفايى به حدى است كه مراجعه به سفرنامههاى سياحان
خارجى نشان مىدهد، اين اقدامات، شگفتى و تحسين ناظران خارجى حتى اروپايى را
برانگيخته است. (11) علاوه بر روشن بودن كليات برنامۀ امام (ره) حتى در
بسيارى از مسائل جزيى نيز ايشان در پاسخ به پرسشهاى خبرنگاران به ويژه خبرنگاران
خارجى در پاريس، جزييات برنامههاى خود در حكومت آتى را تشريح كرد و مواضع خود را
نسبت به هريك از مسائل مطروحه مثل انواع آزادى (اقليتها، مطبوعات، بيان، عقيده و
مذهب و...) موقعيت زنان در جامعه و بسيارى مسائل ديگر تشريح كرد. (12) ميشل فوكو
كه در همان دوران انقلاب در ايران به سر مىبرد، مستقيم به ميان مردم رفت و با
آنها به گفتوگو پرداخت، در نقد مبهم بودن تعريفهاى ارائهشده از حكومت اسلامى مىنويسد:
«وقتى ايرانيان از حكومت اسلامى حرف مىزنند، وقتى جلوى گلوله در خيابانها، آن را
فرياد مىزنند، وقتى به نام آن، زد و بندهاى حزب ها و سياستمداران را رد مىكنند،
و با اين كار شايد خطر يك حمام خون را به جان مىخرند،... به