فقط مشروط به اينكه حقوق مشابه ديگران را نقض نكند. از ديدگاه
آنارشيست هاى فردگرا، همگان حق دارند در مقابل هر تهاجم ناموجّهى، از خود دفاع
كنند و تنها الزامى كه دارند، دخالت نكردن در امور ديگران است. روابط اجتماعى،
اساسا همانند روابط تجارى در بازار آزاد است. هركس مىتواند بى آنكه ديگران مانع
او شوند، در پى اهداف خويش باشد؛ اين ديدگاه اغلب با شرايط افراطى اقتصاد آزاد،
لجام گسيختگى اخلاقى تمام عيار، مخالفت شديد با هرگونه قانونگذارى رفاهى و باور
ظالمانه بودن هرگونه توزيع مجدّد اقتصادى اجبارى، ارتباط دارد. اين نظريه در سده
نوزدهم از سوى متفكرانى چون لوساندر اسپونر (Lysander Spooner) و بنيامين
تاكر (Benjamin
Tucker) در امريكا مطرح شد و برجستگى خاصى پيدا كرد. (6)
آنارشيسم جامعه گرايانه نظريهاى است كه با آنارشيست هاى كلاسيك
همچون باكونين، كراپوتكين و پرودون همراه است و با سنّت سوسياليستى اشتراك بيشترى
دارد. در حقيقت، هواداران اين نظريه اغلب مايلند آن را «ترجمان واقعى خواستههاى
سوسياليتى» تلقى كنند. آنارشيست هاى جامعه گرا بر اين باورند كه افراد به صورت
فردى از دارندگان حقوق طبيعى به شمار نمىروند، بلكه بيشتر افرادىكه داراى روابط
دوجانبه بوده و با يكديگر تعامل دارند، به شمار مىروند. از ديدگاه آنارشيست هاى
جامعه گرا، جامعه مجموعهاى از رفتارهاى جمعى و سازوكارهاى مشاركتى است كه مردم از
روى اختيار با يكديگر توافق مىكنند و پيوسته اين رفتارها و سازوكارها محل بحث و
تبادلنظر است؛ روابط اساسا هماهنگ است، اما اين هماهنگى به طور كامل، اختلاف يا
مرتبهاى از اختلاف و كشمكش را نفى نمىكند. هواداران آنارشيسم جامعه گرايانه، بر
اين باورند كه وقتى تأثير ظالمانه و تباهكننده استبداد سازمان يافتۀ دولت
از بين برود، بسيارى از ابعاد طبيعى و مشاركتى و نيكوكارانه انسانها بيشتر بروز
خواهد كرد.
آنارشيست هاى فردگرا براى حلّ مشكلات تعاون اجتماعى و رفتار ضدّ
اجتماعى بر آموزش، عرف و تشكلهاى اختيارى نوظهور تكيه مىكنند. (7)
آنارشيست ها همگى در برافكندن هر نوع دولت هم رأيند و دموكراسى را
هم استبداد اكثريت مىدانند كه بيشتر آن، كمى كمتر از استبداد سلطنتى است.
آنارشيست ها از نظر روشهاى عملى به دو دستۀ آرامش خواه و
انقلابى تقسيم مىشوند. انقلابى ها آشوبگرى، ترور، اعتصاب همگانى و واژگون كردن
ناگهانى دستگاه دولت را پيشنهاد مىكنند، ولى آنارشيست هاى آرامش خواه و آشتى جو
بر اين نظرند كه مردم بايد از خدمت نظام، پرداخت ماليات، دادخواهى از دادگاهها
خوددارى كنند و دستگاههايى كه بر آنها فرمان مىرانند بايد از بين بروند. (8)
آنارشيسم قدرت سياسى را به هر شكلى كه باشد نامطلوب مىداند و
تشكيلات سياسى را بدون استثنا عامل عمده بروز ظلم و فساد در جامعه مىشمارد.
در نظام آنارشيسمى، مردم با تشكيل دستجات، خود زمام امور كشور را
بر عهده مىگيرند و بدون آنكه نيازى به حكومت و قدرت سياسى باشد، كارخانجات و
مزارع و فروشگاهها را به نحو آزاد و با هماهنگى اداره مىكنند. (9)
آنارشيستهاى انقلابى، ايجاد هرجومرج، اعتصاب و ترور را براى
واژگون كردن ناگهانى تشكيلات دولت