ديگر اسلامى مورد توجه قرار گيرد، زيرا يكى از پايههاى نظام
اقتصادى و سياسى و اجتماعى اسلام نظم و هماهنگى و قطبيت است، تا آنجا كه برخى از
نصوص اسلامى از امام به قطب تعبير شده است (3) و فقها اصل نظم و پرهيز از هرج و
مرج و گسيختگى امور را از اصول حاكم بر مقررات ديگر اسلام شمردهاند و اجراى هر
نوع مقرراتى، كه جامعه را به هرج و مرج بكشاند محكوم دانستهاند (4) و مرحوم آيتالله
نايينى عدم رضاء شارع به اختلال نظام را يكى از دلائل ضرورت تشكيل دولت اسلامى
شمرده است؛ (5)
ج - آن نوع اختياراتى كه در برداشت انديشه آنارشيسم در مورد قاضى
اسلام استناد شده، بيشتر مربوط به مسئله حكميت است كه در موارد خاصى متخاصمين مىتوانند
به دادگاههاى رسمى دولت مراجعه نكرده وبا تراضى بين خود قاضى دلخواهى را حكم
نمايند. (6)
از دليلهايى كه بر حجّيت خير واحد، حجّيت فتواى مجتهد در حق
مقلّد، وجوب تحصيل اجتهاد و جواز تقليد اقامه شده، آيۀ تفقه است كه به كوچ
كردن گروهى از مردم جهت فراگيرى احكام و معارف دينى دستور مىدهد تا در
مرحلۀ نخست، خود، آنها را فراگيرند و در مرحلۀ بعد، به سوى قومشان
بازگشته، آنان را انذار كنند.
در تمامى جوامع بشرى، مسئلۀ بى اطلاعى مردم از قانون و
مسئوليتهاى ناشى از آن يكى از بزرگترين مشكلات اجرايى قوانين و اعمال اصل مسئول
بودن هر فرد عضو جامعه سياسى در برابر قانون است. اين مشكل به ويژه در مورد
قوانينى كه داراى آثار حقوقى و كيفرى نيز هست، بيشتر مطرح مىشود. مىگويند در سال
1870 ميلادى قانونى وجود داشته كه دادگاهها تا سه روز پس از انتشار قانون عذر عدم
آشنايى با قوانين را مىپذيرفتهاند. (1)
اسلام در مورد احكام كيفرى (حدود) جهل مرتكب جرم را به عنوان يك
شبهه در رد و اسقاط كيفر پذيرفته است (الحدود تدرء بالشبهات) حتى در مواردىكه
جهالت شخص مرتكب جرم، از روى سهلانگارى و تقصير باشد. فقها جاهل به موضوع و حكم
جرم را چه قاصر و چه مقصر باشد، معاف از كيفر دانستهاند، زيرا كه اصل حدود بر
پايۀ تخفيف گذارده شده است. (2)
ولى اصولا اسلام آگاهى يافتن و شناخت پيام وحى و آگاهى يافتن از
احكام الهى و آثار و مسئوليتهاى ناشى از آن را بر همگان لازم دانسته و در قوانين
و احكام واجدين شرايط تكليف را چه. عالم و چه جاهل يكسان مشمول مقررات شمرده است.
از اين رو كسىكه به دليل ندانستن وظيفه و مسئوليت خود تكاليف الهى
را در زمينههاى مختلف عبادى، سياسى، اقتصادى، فرهنگى و غيره انجام نداده باشد در
مورد جهلش مسئول است و به او گفته مىشود:
هلا تعلمت؟ چرا فرا نگرفتى؟ قرآن صريحا اعلام مىدارد:
(فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ
لاٰ تَعْلَمُونَ) (3) از
آنها كه اهل