كردن» است و
دربارۀ دو نفر كه با هم با نرمى و بخشش رفتار مىكنند، مىگويند: اين دو با
هم تساهل كردهاند.
به طور معمول تساهل
با تسامح مترادف دانسته شده است؛ اما كلمۀ تسامح، فرق ظريفى با تساهل دارد،
و آن اين كه تسامح از مادۀ «سمح» به معناى بخشش بزرگوارى است و بنابراين،
تسامح به معناى نوعى كنار آمدن همراه با وجود و بزرگوارى است.
معادل اين كلمه در
انگليسى، واژۀ «tolerance» از
ريشۀ لاتينى «tolero» به معناى
تحمل كردن، اجازه دادن و ابقا كردن است كه با مصدر «Tllo» ، به معناى حمل كردن يا بردن و اجازه دادن،
همخانواده است؛ گويى كسى كه تساهل مىورزد، بارى را حمل يا تحمل مىكند.
اما در اصطلاح،
تساهل و تسامح به معناى عدم مداخله و ممانعت يا اجازه دادن از روى قصد و آگاهى به
اعمال و عقايدى است كه مورد پذيرش و پسند شخص نباشد. با توجه به اين تعريف، در اصطلاح
تساهل عناصر زير لحاظ مىشوند:
الف) تنوع و
اختلاف؛ ب) نارضايتى؛ ج) آگاهى و قصد؛ د) توانايى بر مداخله.
يعنى نخست تساهل
بايد در ميان افرادى باشد كه به نحوى با هم اختلاف دارند، بنابراين، مدارا و همزيستى
مسالمتآميزى كه در ميان افراد جوامع يك رنگ و همعقيده وجود دارد، از تعريف تساهل
خارج است؛
دوم اينكه با شرط
دوم، آنگونه تساهلى كه از روى بىاعتنايى و بىتفاوتى باشد، خارج مىشود؛ چراكه
تساهل مورد تعريف، همراه با مخالفت و مقاومت است، اما به دليلى اين ميل سركوب و
مهار مىشود؛ در حالى كه در بىتفاوتى اصلا ميل به مخالفت وجود ندارد. از اين شرط
به دست مىآيد كه تساهل و تسامح هرگز به معناى پذيرش عقيده مخالف نيست. سوم، بنا
بر شرط سوم، اين تساهل نبايد از روى جهل و بدون انگيزه صورت پذيرد و بنا بر شرط
چهارم، مداراى عاجزانه و از روى ناچاراى، تساهل و تسامح خوانده نمىشود.
تعريف مذكور در
فرهنگ غرب متداول است و انديشمندان غربى شروط چهارگانۀ مذكور را، شرط لازم
براى تساهل و تسامح مىدانند. با اين حال، برخى شرط هاى ديگرى را نيز افزودهاند.
براى مثال: الف) شخص تساهل كننده بايد مداخله در كار ديگران را به لحاظ اخلاقى نادرست
و نشانۀ بىاحترامى به آنان بداند؛
ب) آنچه را شخص
نادرست مىداند و نسبت به آن تساهل روا مىدارد، بايد مستدل و بر اساس اصول و ادله
باشد، نهفقط از روى سليقه شخصى يا تعصب؛ ج) آنچه مورد تساهل قرار مىگيرد، شخص
است نه كار يا عقيدۀ او.
مفهوم تساهل و تسامح
در اسلام
در اسلام اصطلاح
رايجى به عنوان «تساهل و تسامح» وجود ندارد؛ يعنى آيه و روايتى نداريم كه در آن
مسلمانان امر به «تساهل و تسامح» شده باشند. اما آنچه از مجموع معناى لغوى و
اصطلاحى تساهل و تعريف آن در غرب به دست مىآيد، اين است كه تقريبا بهترين معادل براى
چنين معنايى همان اصطلاح حلم و بردبارى است كه در اسلام مطرح است و احيانا به
عنوان ارزش اخلاقى شناخته مىشود. اما مسئلۀ اصلى اين است كه تساهل مطلق
ممكن نيست و بايد حدود و شرايطى داشته باشد كه اسلام، تعيينكننده اين حدود را
خداوند