6. خود محورى: خود
محورى آفت سهمگينى است كه نهتنها اختلال در تصميمگيرى به وجود مىآورد اصولا پى
آمدهاى آن سازمان را به تباهى مىكشاند. امام على (ع) مىفرمايند: «خودمحورى نوعى
استكبار درونى است كه آثار شوم آن در عملكرد سازمانى به مثابۀ استكبار در
عمل سياسى و اقتصادى جامعه است اصولا خودمحورى به تباهى مىانجامد»؛
7. خشونت: آفت
خشونت خنثى كنندۀ نقش مديريت است. زيرا نيروها را از انجام و يكپارچگى به
دور و ارتباط آنها را با مديريت قطع مىكند و اين درست بر خلاف جهتى است كه مديريت
بايد در آن تلاشى مداوم داشته باشد. (وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ
فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ)؛ (1)
8. دخالت مستقيم در
كارها: مراقبت، نظارت و اطلاع يافتن از مجارى امور در سازمان نبايد مديريت را به
دخالت مستقيم در مسئوليتهاى سازمان بكشاند. زيرا اين عمل اعتماد نيروها را از
ميان مىبرد و ميزان كارايى آنها را كاهش مىدهد و آنها را به سردى و بىتفاوتى و
سرخوردگى وامىدارد؛
9. استتار و حاجب
گرفتن: جدايى مديريت از ارباب حاجت و استتار نسبت به نيروهاى سازمان تحت مديريتى
مدير را از واقعيتها دور مىكند و ارتباطات سازمان را مختل مىكند و نظارت وى را
ضعيف مىگرداند «واجعل لذوى الحاجات منك قسما تفرغ لهم فيه شخصك و تجلس
لهم مجلسا عاما». (2)
در عهدنامۀ
مالك اشتر، امام (ع)، حاجب و دربان گرفتن مديران را مورد نكوهش قرار داده و آن را
موجب بروز تنگناها شمرده است: «فان احتجاب الولاة عن الرعيه شعبه من الضيق»؛ (3)
10. ناسپاسى:
ناسپاسى و كفور بودن، خصلتى نكوهيده براى هر انسان است، ولى در مديريت مىتواند در
حد يك آفت زيانبخش، مورد توجه قرار گيرد (إِنَّ اَلْإِنْسٰانَ لَكَفُورٌ)؛ (4)
11. تكبر و
طغيانگرى: هر انسانى ممكن است به تكبر و طغيانگرى دچار شود. (كَلاّٰ إِنَّ اَلْإِنْسٰانَ لَيَطْغىٰ أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنىٰ) (5) ولى
خطر وقتى صدچندان مىشود كه اين آفت به مديريت سرايت كند؛
12. شتابزدگى: قرآن
انسان را بالطبع عجول و شتاب زده معرفى كرده است (وَ كٰانَ اَلْإِنْسٰانُ عَجُولاً) (6) ولى به عنوان يك خصلت نكوهيده و خطرناك
در مديريت خطر شتابزدگى بيش از ميزان خطرى است كه انسان در كارهاى فردى و عادى خود
با شتابزدگى به استقبال آن مىشتابد؛
13. لجاجت و خشك
سرى: منطقى بودن و هيچ سخنى را بدون دليل نپذيرفتن و در برابر باطل ايستادن، غير
از لجاجت و خشك سرى است. اين خصلت در انسان موجب تباهى مديريت هم هست، مدير شايسته
بايد با حسن نيت و اعتماد به منطق، استدلال و احترام به آراء ديگران اين خصلت را
در خود بميراند. زيرا كه (وَ كٰانَ اَلْإِنْسٰانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً)؛ (7)
14. فخر فروشى و
امتيازطلبى: از خود راضى بودن و به ديگران فخر فروختن و خود را از ديگران ممتاز
شمردن آفتى است كه مىتواند تمامى تلاشهاى يك مدير كاردان و لايق را خنثى و
موفقيت او را ناچيز گرداند. انسان اگر به حال خود رها شود دچار اين آفت نكبتبار
مىشود» (انّه لفرح فخور) (8) تواضح
در مديران