عنوان قطبى در برابر قطب سياسى مانع استبداد يكپارچه در ايران شده
و به همين دليل تاريخ ايران مسيرى همچون اروپاى قرون وسطى و بعد از آن (عصر
روشنگرى) را نپيمود، اما يك شباهت سبب پايدارى ويژگى فردگرايى مىشد. همانطوركه
ساخت سياسى قائم به شخص بود، قطب مذهبى نيز شخصيت محور بود، با اين تفاوت كه
جايگاه او غير موروثى و اكتسابى بود.
پس از رحلت آيتالله بروجردى، خلاء مرجعيت و مشكلات ناشى از آن رخ
نمود. به ويژه «تضعيف اقتدار قطب مذهبى در برابر قدرت سياسى» و همچنين «سرگردانى
مردم در تقليد» و «دورافتادگى روزافزون مراجع از مسائل مستحدثه و پاسخهاى درخور
به مسائل و فرزند زمان خويشتن بودن». در چنين شرايطى آيتالله مطهرى با استناد به
رأى عدهاى ديگر از اقطاب حوزه نظريۀ مرجعيت شورايى يا شوراى فتوا را مطرح
كرد.
اين ديدگاه پس از جهل سال هنوز راهگشاست و مىتواند به عنوان نسخهاى
پيشگيرانه مد نظر قرار گيرد.
دربارۀ ديدگاه علماى نامدار و شوراى فتوا، علاوه بر نقطه
نظرات مساعد علمايى چون حاج آقا رحيم ارباب، آيتالله بروجردى و آيتالله غروى كه
در مجال ديگرى بايد به آن پرداخت، در زير به بيان ديدگاههاى صريح چند تن از علما
مىپردازيم.
آيتالله شيخ عبدالكريم حايرى: مرحوم مطهرى تحت عنوان يك پيشنهاد
مهم از قول آيت الله حايرى مىگويد «چه لزومى دارد كه مردم در همۀ مسائل از
يك نفر تقليد كنند، بهتر اين است كه قسمتهاى تخصصى در فقه قرار دهند، يعنى هر
دستهاى بعد از آنكه يك دوره عمومى را ديدند و اطلاع پيدا كردند تخصص خود را در يك
قسمت معين قرار دهند و مردم هم در همان قسمت تخصصى از آنها تقليد كنند، براى مثال
بعضى رشتۀ تخصصى خود را عبادات قرار دهند و بعضى معاملات و بعضى سياسات و
بعضى احكام، (احكام باصطلاح فقه) همانطورىكه در طب اين كار شده و رشتههاى تخصصى
پيشآمده، هر دستهاى متخصص يكرشته از رشتههاى پزشكى هستند، بعضى متخصص قلب
هستند، بعضى متخصص چشم، بعضى متخصص گوش و حلق و بينى بعضى متخصص چيز ديگر. اگر
اينكار شود هركسى بهتر مىتواند تحقيق كند در قسمت خودش، گمان مىكنم در كتاب
الكلام يجر الكلام تأليف آقاى سيد احمد زنجانى سلمه الله اين مطلب از قول ايشان
چاپشده».
آيت الله مطهرى: «اين پيشنهاد بسيار پيشنهاد خوبى است و من اضافه
مىكنم كه احتياج به تقسيم كار در فقه و به وجود آمدن رشتههاى تخصصى در فقاهت از
صد سال پيش به اينطرف ضرورت پيدا كرده و در وضع موجود يا بايد فقهاء اين زمان جلو
رشد و تكامل فقه را بگيرند و متوقف سازند و يا به اين پيشنهاد تسليم شوند.
تكامل هزار سالۀ فقه: زمانى بود كه فقه بسيار محدود بود،
وقتى به كتب فقيهۀ قبل از شيخ طوسى مراجعه مىكنيم، مىبينيم چقدر كوچك و
محدود بوده است، شيخ طوسى با نوشتن كتابى به نام «مبسوط» فقه را وارد مرحله جديدى
كرد و توسعه داد، و همچنين دوره به دوره در اثر مساعى علما و فقها و وارد شدن
مسائل جديد و تحقيقات جديد بر حجم فقه افزوده شد.