مىشوند و بهآسانى مىتوان چيز ديگرى به جاى آنها برقرار كرد.
رهبران جنبشهاى توتاليتر در مشخصاتى چون ناكامى در زندگى شغلى و اجتماعى، گمراهى
و بدبختى در زندگى شخصى با اوباش اشتراك دارند. (2)
حكومت توتاليتر با ارعاب تام چنان انسانها را به هم مىفشارد تا
حد فاصل ميان آنها و تكثرها از بين برود و انسان واحدى پديد آيد. (2) در دولت
توتاليتر دخالتهاى دولت در امور جامعه محدود به هيچ حد قانونى نيست و دولت با
يكسان كردن آموزش، نظارت بر فعاليتهاى ادبى و هنرى و در دست گرفتن تمام رسانهها
و مجراهاى خبرى و نظارت بر آنها، همۀ نيروى جامعه را در خدمت خود مىگيرد و
هدايت مىكند. اين دولت وجود گروهها يا افرادى را كه نخواهند به رهنمودهايش گردن
نهند يا در جهت اهدافش وظيفۀ معينى بر عهده نداشته باشند، تحمل نمىكند.
منشأ دولت توتاليتر را بايد نظريههايى دانست كه دولت را همچون يك اورگانيسم با
جامعه يكى مىانگارند و دولت را همچون جانى در تن جامعه و مظهر قدرت و توانمندى آن
مىشمارند.
نازيسم آلمان و فاشيسم ايتاليا نمونههاى خوبى از نظامهاى
توتاليترند. (4) در واقع تماميت خواهى و تام گرايى (Totali tarianism) را مىتوان
شكلى ديكتاتورى از حكومت متمركز دانست كه همۀ جنبههاى دولت و رفتار خصوصى
را تنظيم مىكند. اگر چه اصطلاح توتاليتر در اصل براى مشخص كردن رژيم هاى فاشيستى
و كمونيستى در نظر گرفته شد، اما بيشتر با ويژگىهاى اتحاد شوروى همراه شد. (5)
هدف نظام توتاليتر «تحميل يك شيوه واحد تفكر و عمل، به انسانها از
طريق تعقيب تا آنجا كه همۀ افراد در يك پيكره واحد كاملا: متجانس و يكپارچه
جذب، حل و ادغام مىشوند و بدين شيوه يكسان فكر كرده و عمل مىكنند». (6) سياست
توتاليتر يك مجموعۀ قوانين را جايگزين مجموعۀ ديگر نمىكند، يك نوع جديد
قانونمندى ايجاد نمىكند، آن عدالت دنيوى را نويد مىدهد، چون مدعى است كه مظهر
قانون را از خود نوع بشر درست مىكند و «يكسان كردن انسان و قانونن به وسيلۀ
ترور كه «گوهر سلطۀ اقتدارگرايى فراگير است» محقق خواهد شد. چون هدف نهايى
نه خوشبختى انسانها است و نه مصلحت يك انسان، بلكه ساختن نوع بشر است؛ به اين
دليل است كه به نام يك قانون عالى طبيعت يا به نام تاريخ، فرد براى نوع و «اعضا»
به نفع «كل» فدا مىشوند. (7) در يك نظام توتاليتر به دليل قدرت تام دولت، هيچ
چيزى عليه دولت و هيچ چيزى خارج از دولت وجود ندارد و دولت تمام زندگى جامعه را
احاطه، سازماندهى، كنترل و هدايت مىكند.
حكومتهاى قدرتطلب كه توتالتير هم ناميده مىشوند، به طورمعمول
مبتنى بر تفكر جمعى و اصالت جمع هستند، تمايلات فردى را تابع تمايلات جمعى مىدانند
و هدفشان درهم شكستن هر نوع مقاومتى است كه در برابر مقتضيات جمعى به عمل مىآيد.
(8)