دولت امريكا و انگلستان در 1948 م. دولت اسرائيل را نخست بهطور
«دو فاكتو» به رسميت شناختند، و سپس آن را تبديل به شناسايى «دو ژوره» كردند.
برخى شناسايى «دوژوره» را نوعى شناسايى ايجادى، و «دو فاكتو» را
اعلامى، تفسير كردهاند.
منبع
فقه سياسى 329/3-325.
جامعهشناسى سياسى
جامعهشناسى سياسى چنين تعريف مىشود:
1. جامعهشناسى سياسى در پى تحقيق درباره رفتار سياسى و
رابطۀ آن با حيات عمومى و غير سياسى جامعه است.
2. جامعهشناسى سياسى نوعى سامان فكرى بين پديدهها و متغيرهاى
اجتماعى است كه احيانا از مقولههاى غير سياسى نيز به شمار مىروند.
منبع
فقه سياسى 21/10-20.
جامعۀ ولايى
منظور از جامعۀ ولايى در برابر جامعۀ مدنى آن است كه
حدود آزادىهاى فردى به صفر برسد و تعيين همۀ كنشها و اعمال فردى و اجتماعى
در حوزه ولايتفقيه متمركز شود؛ به طورى كه افراد در اين جامعه جز در شعاع مشروعيت
و اوامر ولايت هيچگونه عمل و رفتارى را از خود نشان ندهند و همه تابع فرامين
ولايت در همۀ امور ريز و درشت باشند و جز با اجازه مقام ولايت حتى نفسى
نكشند و از فرط خستگى كار، لحظهاى نياسايند.
تصور جامعۀ ولايى به اين معنا چنان نيست كه از طريق اجبار و
نفى آزادىهاى فردى و اجتماعى بر مردم تحميل شود بلكه روى ديگر مسئله آن است كه
مردم در جامعۀ ولايى به آن درجه از ديندارى برسند كه حتى مباحات را نيز با
اجازه ولى امر مرتكب شوند و خود، آگاهانه، آزادىها را از خود سلب كنند.
تجربۀ چنين جامعهاى كه ما از آن به ولايى بودن تعبير مىكنيم
حتى به قيمت از دست دادن همۀ آزادىها، مىتواند ارزشمند باشد. زيرا بنابر
نظرى عرفانى و نه چندان سياسى، جامعهاى كه امام معصوم (ع) بر آن رهبرى مىكند، از
همين مقوله محسوب مىشود.
آزمون جامعۀ ولايى در زمان غيبت امام (ع) مىتواند
تجربۀ سودمندى در پذيرفتن جامعۀ ولايى واقعى در زمان حضور امام (ع)
تلقى شود.
در تفسير جامعۀ ولايى بر اساس انديشۀ سياسى ولايت
مطلقۀ فقيه، مىتوان گفت كه مرزبندى بين حقوق خصوصى و قلمروى حقوق عمومى يك
امر قراردادى است و هر جامعهاى مىتواند با اعمال حاكميت مردم اين مرز را به سود
توسعۀ هركدام از اين دو قلمرو تغيير دهد.
منبع
فقه سياسى 357/10-356.
جبايه
جمعآورى درآمدهاى مشروع دولت جهت تأمين هزينههاى جارى كشور را
جبايه گويند. البته اين واژه