از كلمه دكترين، سازمان، قدرت و صلابت نظامى، ترفيع افسران تا حد
استحقاق، امنيت راههاى تداركاتى و تأمين آذوقه و مراقبت در تأمين احتياجات ضرورى
ارتش است... آنهايى كه بر اين پنج اصل تسلط دارند پيروز مىشوند والا شكست مىخورند.
(7)
«جنگ بايد پس از انجام اقداماتى براى فروپاشى سيستم و توان ملى
دشمن و كوتاه كردن راه پيروزى باشد. كسى در هنر به دست آوردن پيروزى، استاد مسلم
شناخته مىشود كه نقشهها و طرحهاى دشمن را نقش بر آب كند. آنچه در جنگ بيش از هر
چيز ديگرى اهميت دارد، جز حمله به راهبرد دشمن چيز ديگرى نيست.
ديگر اينكه زمينه فعاليتهاى براندازى را فراهم سازند. در اين موقع
است كه دشمن تنها مىشود و روحيۀ خود را مىبازد و اراده مقاومتش درهمشكسته
مىشود.
بدينسان بدون جنگ، ارتش او مغلوب شده، شهرهايش به تصرف در مىآيد
و دولت وى ساقط و سرنگون مىشود.» (8) بررسى عامل اجتماعى قدرت ملى دشمن و ايجاد
اختلاف در آن از جمله مسائلى است كه در جنگ سرنوست ساز است؛ فرمانده موفق كسى نيست
كه در رزم هاى پىدرپى پيروز شود، بلكه كسى است كه بتواند تنها با متزلزل كردن
پايههاى قدرت ملى، ايجاد تفرقه، مانور و اقدامات روانى، حريف را به پذيرش شكست
متقاعد كند.
هنگامىكه ساير ابزارهاى قدرت سودى نبخشيد، بايد به استفاده از
قدرت نظامى روى آورد. در اين صورت «بهترين سياست در جنگ، تصرف سرزمين و كشور دشمن
به دستنخورده ترين وضع ممكن است و ويران و نابود كردن آن جز پناه بردن از بد، به
بدتر چيز ديگرى نيست. (9)
در حقيقت هدف اصلى از جنگ و مقصود نهايى در رزم ها و درگيرىهاى
نظامى بزرگ و كوچك، تنها حمله به دشمن و كشتار و تخريب نيست، بلكه هدف اصلى، شكست
دادن او و زمينگير كردن دشمن است. (10)
لازمۀ تحقق سياست جنگى پيروز شدن و نيرومندتر شدن اين است كه
جنگ با رعايت شرايط ذيل انجام شود: (11) الف - به دست آوردن پيروزى در كوتاهترين
مدت ممكن؛
ب - با قبول كمترين ضايعات مادى و حداقل تلفات انسانى؛
ج - با وارد آوردن حداقل تلفات به دشمن.
«بدترين سياست، حمله كردن به شهرهاست. به شهرها جز در صورتى كه راهحل
ديگرى وجود نداشته و چاره منحصر به فرد باشد، حمله نكنيد.» (12) پيروى از اين
سياست و رعايت مجموعه شرايط ياد شده، به جنگها (يا عملياتى) نيازمند است كه در
صحنه آنها استفاده حداقل از نيروى قهر، به حداكثر نتيجه (شكست دشمن) بينجامد.
مهمترين بعد چنين جنگى، بعد فكرى و روانى آن است. در اين جنگ هدف
اصلى بايد فلج كردن فكر فرمانده دشمن باشد و «ايجاد شرايط لازم براى پيروزى جز
ثمره فكر و ميوه تصور و تجسم او چيز ديگرى نيست». (13) فرمانده موفق كسى نيست كه
در رزمهاى پىدرپى پيروز شود، بلكه كسى است كه بتواند تنها با مانور و اقدامات
روانى، حريف را به پذيرش شكست