ديپلماسى فعال پيامبر (ص) در شرايط مختلف، قبل از آغاز جنگ و در
اثناى عمليات جنگى و نيز در مراحل پايانى غزوات، از گوياترين برنامههاى فرهنگى و
سياسى جهادى، فرماندهى است كه وحى و جهاد را به سود يكديگر به كار گرفته بود. (3)
ريشههاى جنگ و منشأ آغاز آن از قديم توسط فلاسفه و انديشمندان،
بررسى شده و عوامل مختلفى به عنوان ريشۀ آن اعلامشده است.
افلاطون و ارسطو معتقد بودند كه جنگ يك پديده طبيعى است كه در نهاد
هر انسانى ريشه دارد. (1)
افلاطون مىگفت: تمايل مردم به چيزهايى كه لزوم حياتى ندارند و جزو
نيازهاى تجملاتى به شمار مىروند عامل اساسى جنگ است. (2)
ارسطو مىگفت: فن جنگ به حكم طبيعت، به نحوى فن به دست آوردن مال
است. (3)
پيش از آن دو فيلسوف، سقراط نيز حس افزونطلبى را انگيزه يك سلسله
نيازهاى غير ضرورى شمرده و آن را موجب چشم طمع دوختن به حقوق، اموال و اراضى
همسايگان دانسته و احساس متقابل همسايگان را در نهايت، ريشۀ بروز جنگ معرفى
كرده است. (4)
اين ديدگاه را به چند صورت مىتوان مطرح كرد:
از نقطهنظر اخلاق: علم اخلاق بر اساس تفكر فلسفۀ يونان
عدالت را حالت ميانه و تعادل دو كشش درونى شهوت و غضب مىداند و زيادهروى در
شهوات موجب بهرهگيرى انسان از قوه غضب مىشود و افراط در اعمال غضب ناگزير خشونت
و جنگ را به وجود مىآور د.
بر اساس اين تحليل، مىتوان انسانها را با يك نظام ارزشى كه شهوت
و غضب را در درون آنها از افراط و تفريط باز بدارد، به اجتناب از جنگ وادار كرد.
از ديدگاه روانشناسى: ميل به برترىجويى در همه انسانها كم و بيش
وجود دارد و شرايط زندگى زمينه اعمال آن را فراهم مىآورد. برترىطلبى و تمايل به
قدرت به صورتهاى متفاوت از آن جمله رقابت، زورآزمايى، استثمار و درگيرى و جنگ
آشكار مىشود.
توماس هابز مىگفت: در طبيعت انسان سه انگيزه اصلى وجود دارد:
رقابت، عدم اعتماد و كسب افتخار و مقام طلبى، حالت اول براى كسب سود بيشتر، انسان
را وامىدارد، تا براى سيطره بر اشخاص و زن و فرزند و احشام آنها به زور متوسل
شود. و حالت دوم باعث مىشود آدمى براى دفاع از خود و حفظ امنيت جان و مال، از
قوۀ قهريه استفاده كند و حالت سوم هم براى نامآورى و احراز مقام و شأن،
انسان را وادار به تاختن به همنوع خود مىكند و عدم اعتماد او به پايدارى قدرت فعلى
و حفظ شرايط مطلوب او را مجبور مىكند تا زور را هميشه به كار گيرد.
با اين نگرش براى كنترل انگيزههاى روانى اصلى بايد از اين اصول
تربيت، سود جست تا رفتار انسانها با وجود انگيزههاى روانى در جهت زندگى مطلوب
هدايت شود.