بخش ديگرى از نظريۀ برخورد تمدنها اذعان به افول نسبى غرب و
كم آوردن تمدن غرب در مصاف با ديگر تمدن هاست:
غرب از لحاظ نفوذ سياسى بهطور نسبى افول كرده است؛ اما تمدنهاى
آسيايى قدرت نظامى و سياسى خود را گسترش مىدهند.
اسلام به لحاظ جمعيتى، گسترش انفجارى دارد...
تمدنهاى غير غربى اغلب به طرح مجدد ارزش خاص فرهنگهاى خويش رو
آوردهاند. نظمى جهانى بر شالوده تمدنها در حال شكلگيرى است. جوامعى كه قرابت
هاى فرهنگى دارند با يكديگر همكارى مىكنند.
تلاش براى انتقال يك جامعه از يك تمدن به تمدنى ديگر ناكام مىماند
و كشورهاى كوچك در پيرامون كشورى گروهبندى مىشوند كه در تمدن آنها نقش اصلى يا
محورى دارد.
در صورتى كه از يكسو مهترى غرب زير سؤال رفته و روند نزولى و
انحطاطش آغاز شده باشد و از سوى ديگر شرق سير صعودى را شروع كرده باشد؛ شايستگى
يكى كاهش يافته و بر حقانيت ديگرى افزوده خواهد شد. در نتيجه، تمدن فروتر استعداد
بقا را از كف نهاده، نبايد با تمدنى كه در حال رشد و بالندگى است درگير شود. ولى
درست برعكس، پر مدعايى و افزون خواهى غرب در اين شرايط از نگاه هانتينگتون نيز
پوشيده نمانده است؛
4. ادعاى جهان گرايى:
سخن وى در اين باره جنين است:
مدعاهاى جهان گرايانه غرب سبب درگيرى فزاينده تمدنهاى ديگر به
ويژه تمدنهاى اسلامى و چينى با غرب مىشود... بقاى غرب بسته به آن است كه
امريكايىها هويت غربى خود را مورد تأكيد قرار دهند و غربىها هم بپذيرند كه تمدن
ايشان تنها مال خودشان است و جهانى نيست و براى بازسازى و حفظ اين تمدن در جالش با
جوامع غير غربى، با يكديگر متحد شوند. اجتناب از جنگ جهانى تمدنها، بستگى دارد به
اينكه رهبران جهان، ماهيت چند تمدنى سياست جهانى را پذيرفته، براى حفظ آن با
يكديگر همكارى كنند.
هانتينگتون پس از طرح مشكل، راهحل آن را دست كشيدن از زيادهخواهى
و پذيرفتن غير جهانى بودن تمدن غربى مىداند؛ ولى ادعاى چالش با تمدنهاى ديگر را
رها نكرده، خواستار اتحاد غرب براى حفظ تمدنش شده است. اشكالى كه به وى وارد است،
اين است كه نخست: افول نسبى غرب و غير جهانى بودن تمدن غرب، مجالى براى ماجراجويى
و چالش گرى غرب با تمدنهاى ديگر باقى نمىگذارد. دوم: وقتى ادعاى چالش گرى به
ميان آمد و بدان جامه عمل نيز پوشانده شد؛ خواهناخواه نوبت به درگيرى تمدنها مىرسد
و ديگر سخن از همكارى رهبران جهان براى حفظ همۀ تمدنها، و اجتناب از جنگ
تمدنها بىمورد خواهد بود.
پس از معرفى نظريۀ برخورد تمدنها و آشنايى با محتواى آن،
اين سؤال پيش مىآيد كه تا چه حد اين عقيده درست است و پيشبينى هانتينگتون احتمال
وقوع دارد؟