آمريكا را از نظر جغرافيايى بر آن داشت تا سياستى مبتنى بر پشتيبانى
مستقيم از عملياتى با هدف كشتن سربازان شوروى را اتخاذ كند و آمريكا بلافاصله
سياست حمايت همهجانبه از مجاهدان افغان را در پيش گرفت و ائتلافى را از كشورهاى
پاكستان، چين، عربستان سعودى، مصر و انگلستان و به نيابت از طرف مقاومت افغانستان
تشكيل داد.
تضمين علنى امنيت پاكستان توسط آمريكا در مقابل حملۀ عمده
نظامى شوروى و ايجاد يك منطقه امن براى چريكهاى افغان سبب شد، تا آمريكا موفق شود
پاى شوروى را در باتلاق جنگى مشابه جنگ ويتنام فرو كند.
آمريكا به موازات اين اقدامات تصميم گرفت تا موشكهاى ميان برد
بسيار دقيقى را در كشورهاى اروپاى غربى مستقر كند و از آنجا خاك شوروى را در برابر
يك حملۀ احتمالى مورد هدف قرار دهد.
روى كار آمدن گورباچف در مارس 1985 و آغاز اصلاحاتى كه با بىنظمى
و سرعتى خارج از اندازه انجام شد، نهتنها حياتى دوباره به نظام شوروى نبخشيد،
بلكه ضعفهاى آن را بيش از پيش نمايان كرد.
تشديد مسابقات تسليحاتى، اقتصاد كشور را از رمق انداخت و تسليم
شوروى در برابر جنبش همبستگى لهستان ومدارا در برابر آن، ظهور يك رهبرى كمونيستى و
مردمى تر و اصلاحطلب تر را تسريع كرد و در نهايت موجب نزديكتر شدن سرنگونى نظامهاى
كمونيستى شد.
در سال 1989 گورباچف دو راه بيشتر نداشت، يا بايد با خونريزىهاى
بسيار گسترده (كه به احتمال قريب به يقين سبب انفجارهاى خشونتآميز در داخل و خارج
از كشور مىشد و ممكن بود دخالت امريكا را نيز به همراه داشته باشد) حاكميت سابق
را برقرار كند و يا اينكه تسليم شود. گورباچف راه دوم را برگزيد و در نتيجۀ
هرج و مرج در اروپاى شرقى و مركزى، بلوك كمونيسم از پاى درآمد.
گورباچف آخرين رهبر شوروى را از نظر عملكرد، مىتوان يك استاد
اشتباه محاسبه و از نظر تاريخى شخصيتى با سرنوشت غمانگيز توصيف كرد. او گمان مىكرد
كه مىتواند اقتصاد شوروى را كه برژنف با هزينههاى سنگين نظامىاش نابود كرده
بود، دوباره زنده كند. آثار جنگ فرسايشى در افغانستان و ادامۀ حيات جنبش
همبستگى در لهستان و تلاش براى برقرارى سازش بين شرق و غرب، وحشت مداخلۀ
نظامى شوروى را از بين برد و واكنشهاى گورباچف تنها منجر به تلاشى هر چه بيشتر
رژيم كمونيستى و در نهايت فروپاشى رسمى اتحاد شوروى در دسامبر 1991 شد. (1)
جنگ سرد با جنگ واقعى تنها در شيوه عمل و استفاده از وسائل متفاوت
است، ولى از نظر هدف و نتيجه يكسان است. در جنگ سرد هم مبارزه تا شكست دشمن و
رسيدن به پيروزى ادامه دارد. جنگ سرد، نوعى جنگ روانى است كه به جاى ضربه زدن به
تنها به روان خصم ضربه وارد مىشود و به جاى از پا درآوردن نيروى جسمانى
روحيۀ مقاومت روانى طرف نابود مىشود. ابزار و شيوههاى مورد استفاده در جنگ
سرد اغلب به گونهاى است كه با مقاصد اسلام به ويژه در زمينههاى راهبرد دعوت
ناسازگار است.