مىكند امام (ع) اين سخنان را همواره، در جاها و موقعيتهاى مختلف
كه با دشمن روبهرو مىشد، به سربازانش گوشزد مىكرد. كلينى در كتاب جهاد كافى طى
حديثى اين مطلب را نقل كرده است.
امام (ع) با چنين دستور العملى، سربازانش را از حملۀ ابتدايى
بازمىدارد، از يكسو از سوء استفاده دشمن جلوگيرى مىكند و زمينۀ برداشت
غلط را براى ظاهربينان منتفى مىكند و از سوى ديگر سندى ديگر بر حقانيت موضع
سپاهيانش مىافزايد، چراكه مورد حمله دشمن قرارگرفته و آنها در موضع دفاع بودهاند.
الف - بىشك فرصت آغاز حمله را به دشمن دادن، خود يك نوع امتياز
براى دشمن است و اين در صورتى است كه امكان جبران اين امتياز باقى باشد. در غير
اين صورت آنچنانكه در گذشته در كلام امام (ع) خوانديم بايد به اين اصل عملكرد كه:
«و اغزوهم قبل تم يغزوكم» كلمه «لكم» و «عليهم» دقيقا اشاره به
همين نكته است كه چنين تاكتيكى بايد به نفع سربازان جبهه حق و به زيان دشمن باشد؛
ب - درست است كه تلاش مجاهدان و جانبازى رزمندگان اسلام نقشى اساسى
در پيروزى جبهه حق و شكست دشمن دارد، اما عامل تعيين كننده، اراده و اذن خداست كه
وقتى از رزمندگان دلير اسلام آن جانبازى را مىبيند، بر آنها نصرت و بر دشمنان
شكست نازل مىگرداند؛
ج - سربازان پشت به جبهه كردۀ دشمن كه در حال فرارند و اسلحه
بر زمين افكندهاند، مصون از تعرض جانى هستند و سرباز مسلمان نمىتواند آنها را به
قتل برساند. هدف جهاد، اعلاى كلمۀ حق و پراكنده كردن دشمن از مركزيت انداختن
تشكيلات و سازماندهى نظامى آنهاست. در اين راه هرچه خون انسانها كمتر بريزد،
پسنديدهتر است؛
د - از يا افتاده ها و كسانى كه به حالت بد نقش بر زمين شدهاند،
به طوريكه قادر به جمع و جور كردن خود نيستند و يا عريانند و زخمىها كه توان
جنگيدن از آنها گرفتهشده است، نبايد به قتل رسانده شوند و يا زمينۀ كشته
شدن آنها تسريع شود؛
ه - زنان را مورد آزار قرار ندهيد و از رفتا خشونت آميزى كه موجب
تحريك آنها مىشود، خوددارى كنيد. حتى اگر زنانى كه براى كمك به دشمنان در جبهه
جنگ شركت كردهاند به فرماندهان سپاه اسلام ناسزا بگويند و شرف و حيثيت و نواميس
مسلمانان را به باد بدگويى و فحش بگيرند. در هيچ شرايطى نبايد زنان را مورد اذيت و
آزار قرار دهيد؛
8. ريشهكن نمودن تجاوز: «أحثكم على جهاد أهل
البغى فما آتى على آخر قولى حتى أراكم متفرقين أيادى سبا ترجعون الى مجالسكم، و
تتخادعون عن مواعظكم، أقومكم غدوة، و ترجعون الى عشية، كظهر الحنية، عجز المقوم، و
أعضل المقوم». (10)
«شما را براى جهاد دعوت كردم كه هرچه زودتر آماده شويد و حركت كنيد
و چنين نكرديد. به گوشتان خواندم و نشنيده گرفتيد. پنهانى و آشكار شما را فرا
خواندم، پاسخم نداديد. خير خواهى نمودم و پندتان دادم نپذيرفتيد. مگر شما شاهد نبوديد،
پس چرا چون اربابان واپس مىزنيد؟ با مواعظ رسا موعظهتان مىكنم و از آن پراكنده
مىشويد. شما را بر جهاد ستمپيشگان برمىانگيزم، ولى هنوز به پايان سخن نرسيده مىبينم
كه