صلح آميز نيست و ممكن است در اثناى جهاد روابط ديپلماتيك با دشمن
در حال جنگ به صورت مذاكره يا با روشهاى ديگر ديپلماتيك آغاز شود و يا با وجود
آغاز مخاصمات مسلحانه، روابط ديپلماتيك قبلى همچنان ادامه يابد.
با اصل بودن روابط صلحآميز در انديشه سياسى بينالمللى اسلام،
چنين به نظر مىرسد كه دارالاسلام همواره بايد با دولتهايى كه در حال جنگ نيست،
روابط ديپلماتيك برقرار كند، اما روابط ديپلماتيك از ديدگاه اسلام تنها از حالت
صلح ناشى نمىشود، بلكه عامل و عنصر ديگرى در اين ميان وجود دارد كه در نوع روابط
ديپلماتيك بهطور كامل مؤثر است.
مسئلۀ مودت و مفهوم سياسى مقابل آن نشانگر اين عامل مؤثر است
كه بر اساس اين عنصر سياسى ممكن است روابط ديپلماتيك به حداقل خود برسد و يا اصولا
منتفى شود بدون آنكه حالت جنگ فيمابين رخ داده و يا ضرورت داشته باشد.
براى مثال آيه: (لاٰ يَنْهٰاكُمُ اَللّٰهُ عَنِ اَلَّذِينَ
لَمْ يُقٰاتِلُوكُمْ...) (1) «خدا
شما را از كسانىكه در [كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكردهاند،
باز نمىدارد». در نظر مىگيريم كه مبين حالت صلح و مسالمت بين دولت اسلامى (دار
الاسلام) و دولتهاى غير اسلامى، مصداق آيه (دار الاعتزال) است كه روابط مسالمتآميز
تلقى مىشود، ولى ممكن است در اين ميان روابط ديپلماتيك به مفهومى كه در حقوق
موضوعه آمده برقرار نگردد. (2)
منابع
1 - ممتحنه / 8؛ 2 - فقه سياسى 226/5.
جهان اسلام
جهان اسلام يا دارالاسلام، همۀ انسانهاى معتقد به مبانى
اسلامى را دربر مىگيرد و شامل تمامى گرويدگان اين مكتب - گو اينكه از نظر خاك،
رنگ، نژاد، و زبان...
با هم اختلاف داشته باشند - مىشود. چنانكه جبهۀ مخالف نيز
متشكل از تودههايى خواهد بود كه نسبت به مبانى فكرى اسلامى حالت منفى دارند، و در
اين انقسام، اختلافهاى داخلى كه جبهۀ مخالف ممكن است از نظر فكرى و سياسى و
يا جهات مادى ديگر داشته باشد، مورد نظر نخواهد بود.
بنابراين تمامى ملل غير مسلمان، اعم از طوايف يهودى، مسيحى،
بودايى، بتپرست، ماترياليست، كمونيست، و... در قطب مخالف جهان اسلام، قرار خواهند
گرفت. اين بود مفهوم دارالاسلام از نظر انقسامات فكرى و عقيدتى، ولى نبايد از نظر
دور داشت كه تنها اثر حقوقى كه بر اين انقسام مترتب مىشود، اين است كه هر عضو از
اعضاى تشكيلدهنده اردوگاه اسلامى، از نظر قانون، يك فرد مسئول شناختهشده، و بايد
همۀ وظايف و مقرراتى كه از نظر داشتن عقيدۀ اسلامى متوجه وى است،
انجام دهد علامه طباطبايى در تفسير الميزان تحت عنوان، «مرز كشور اسلامى عقيده است
نه حدود جغرافيايى» مىنويسد: اسلام تأثير انشعابات ملى را در ايجاد جامعه، به كلى
لغو نموده، انشعاباتى كه لازمه زندگى ابتدايى و قبيلهاى و يا اختلافات جغرافيايى
مربوط به سرزمين زندگى بوده است.