پاسدارى از حريم دين از واضحترين مصاديق «ما لا يرضى الشارع
بتركه» است و به همين لحاظ مصداق بارز امور حسبيه نيز محسوب مىشود. (2) و در مقام
تزاحم با احكام ديگر به عنوان حكم اهم بر آنها پيشى مىگيرد و خود دليل مستقلى
براى ضرورت شرعى اقامه حكومت و تأسيس دولت به شمار مىآيد.
مقدس اردبيلى (ره) جواز انفراد از نماز جماعت در نماز خوف را مستند
به دليل حفظ بيضه (كيان) اسلام كرده و با وجود حرمت شكستن نماز به خاطر مطلوبيت
آن، شكستن نماز جماعت را تجويز كرده است. (3)
صاحب كتاب مدارك الاحكام هر فردى را كه در ميان سپاه مسلمانان به
خاطر دفاع از حريم اسلام و حفظ بيضۀ اسلام كشتهشده باشد، شهيد مىشمارد (4)
و ظاهر اين كلام آن است كه هر چند فرد كشتهشده، غير مسلمان باشد، شهيد محسوب مىشود.
صاحب جواهر در موارد مختلف به اين قاعده براى اثبات حكم شرعى
استناد نموده كه به چند مورد آن اشاره مىشود.
الف - براى اثبات وجوب جهاد دفاعى بدون وجود امام و نايب او در
شرايطى كه موجوديت اسلام و بلاد مسلمانان در خطر دشمن قرار گيرد؛ (5)
ب - وى در تفسير فقهى قيام حضرت سيد الشهداء (ع) معتقد است كه گاه
مصلحت حفظ دين بر كشته شدن ترجيح پيدا مىكند، چرا كه در صورت تن ندادن به آن،
موجوديت اسلام به مخاطره مىافتد و نسل و جامعه از دين منحرف مىشوند. (6)
«حكومت مىتواند از حج كه از فرايض مهم الهى است در مواقعى كه
مخالف صلاح كشور اسلامى تشخيص داد بهطور موقت جلوگيرى كند». (7)
«مصلحت نظام از امور مهمهاى است كه گاهى غفلت از آن موجب شكست
اسلام عزيز مىشود». (8 و 9)
منابع
1 - كتاب البيع 464/2؛ 2 - همان / 497؛ 3 - مجمع الفائدة و البرهان
346/2؛ 4 - مدارك الاحكام 70/2؛ 5 - جواهر الكلام 14/21، 15 و 46؛ 6 - همان / 296؛
7 - صحيفه نور 170/20؛ 8 - همان / 176؛ 9 - فقه سياسى 9 / 43-39.
حق
حق: مرتبهاى از سلطنت متعلق به شخص، متعلق الزام شارع، مقابل
باطل.
از حق به معناى نخست در باب تجارت سخن گفتهاند. برخى نيز در خصوص
آن، رسالهاى مستقل نوشتهاند.
ماهيت حق:
واژۀ حق در لغت به معناى ثبوت و ثابت آمده است؛ (1) اما در
معناى اصطلاحى، حق همچنين تمايز آن از حكم و ملك، در كلمات فقها بحثهاى بسيار و
نظرات مختلفى مطرح است؛ بدون آنكه به نتيجهاى مشخص و شفاف - كه حق را از آن دو بهطور
كامل متمايز، و خصايص و ويژگىهاى هر يك را معلوم كند - رسيده باشند. از اين رو،
برخى فقها چيزهايى را از مصاديق حق برشمردهاند؛ در حالى كه برخى ديگر آنها را جز
احكام مىدانند (2) مهمترين ديدگاهها درباره حق عبارتند از: