نشود. واژه آزادى در فارسى از ريشۀ پهلوى آزات به معناى
وارسته، نجيب و جوانمرد است. از لحاظ اجتماعى، آزادى انواع مختلف دارد. آزادى
سياسى، آزادى اقتصادى، آزادى فرهنگى و... نيز جنبههاى متعدد دارد. آزادى انواع
مختلف دارد. آزادى كردار و.... آزادى شامل آزادى انديشه و عقيده و امكان بروز آن
در جامعه است و يكى از اركان دموكراسى به شمار مىرود. آزادى مترادف هرج و مرج و
عنان گسيختگى نيست. در آزادى متعالى و سازنده، امر انتظام مستتر است. آزادى بدون
انتظام درونى و برونى، نوعى هرج و مرج است كه با ذات و آثار آزادى مغايرت دارد.
(1)
آزادى عبارت از حقى است كه به موجب آن، افراد بتوانند استعدادها و
توانايىهاى طبيعى و خدادادى خود را به كار اندازند، مشروط بر آنكه آسيب يا زيانى
به ديگران وارد نكنند. براى آزادى در بادى امر، دو برداشت متفاوت قابل تصوّر است:
در برداشت اول: آزادى به معناى عدم تقيد به هرگونه جبر و فشار
مادّى، روانى و اخلاقى است. اين وصف سلبى آزادى به معناى نبودن مانع است. از نظر
هايك، آزادى بهطور ساده عبارت از نبودن مانع است.
مانع وقتى پيش مىآيد كه رفتارهاى يك فرد تابع اراده ديگرى و در
خدمت ديگرى است؛ به اين معنا كه اراده كامل نيست، بلكه متأثر از اراده ديگرى است.
بنابراين، آزادى با تضمين دايرۀ عمل خصوصى كه در آن هركس حاكم بر خويش است،
آميخته مىشود. آزادى يك موجود انسانى عبارت از خودفرمايى آن است.
در برداشت دوم: آزادى رفتار عبارت از داشتن حق يا توانايى انجام
اين يا آن كار است. واژۀ آزاد معادل قانونى يا مجاز خواهد بود. آنچه كه آزاد
است نه اجبارى و نه ممنوع است.
با اين ترتيب، در مفهوم اوّل، موضوع عبارت است از آزادى عمل و آن
به اين معنا كه آزادى عبارت از عدم اطاعت ذاتى از نيروهاى خارجى است و در مفهوم
دوم، موضوع عبارت از ارادى هنجارى است، يعنى انسان تابع يك قانون آمره نيست. اين
دو مفهوم چندان بىارتباط با يكديگر نيستند.
اعمال آزادى هنجارى، آزادى مادى را متبادر به ذهن مىسازد. تنها
فردى كه از نيروى اجباركننده خلاصى مىيابد، از نظر حقوق آزاد است. از طرف ديگر،
تعهد هنجارى به وسيلۀ اعمال فشارى كه خودبخود محروم كنندۀ آزادى مادّه
است، داراى ضمانت اجرا مىشود. اين دومين مفهوم آزادى است كه بدون شك نظر حقوقدان
را جلب مىكند. بنابراين، چنين به نظر مىرسد كه آزادى حقوقى را نمىتوان تنها با
عنصر عدم اطاعت از يك الزام حقوقى تعريف كرد. به عبارت بهتر، آزادى قابل اعمال
نيست، مگر آنكه شخص برخوردارى از آزادىهاى لازم را داشته باشد و ديگران حق تحميل
فشار بر اين آزادى را نداشته باشد. با اين ترتيب، آزادى حقوقى عبارت از الزام است؛
نه الزامى كه بر فرد برخوردار از آزادى وارد شده باشد؛ بلكه الزام و تعهدى كه براى
ديگران ايجاد مىشود. اين آزادى حقوقى را مىتوان به منزلۀ حق و طلب افراد
نسبت به تمامى اعضاى جامعه تحليل كرد.
آزادى در جوهره وجود آدمى است و بعضى فلاسفه معتقدند كه انسان،
آزاد متولد شده است. با اين ترتيب، طبع اوليّۀ افراد مبتنى بر آزادى است.
اما از آنجا كه فرد