در جامعه زندگى مىكند، آلودگىهاى اجتماعى افراد را آرامآرام از
طبع اوليه دور مىكند و گرفتار طبع ثانوى مىكند. دوران طولانى و استبداد و اختناق
ملتها را از ارزشهاى واقعى شان دور مىكند تا آنجا كه با گذشت زمان ايمان و
اعتقاد خود را نسبت به اين ارزشها از دست مىدهند. آزادى از جمله ارزشهايى است
كه در چنگال استبداد به زوال كشيده مىشود و در نتيجه مردم نسبت به آن احساس
بيگانگى مىكنند و به تدريج خصلت آزادىخواهى را از دست مىدهند. به اين ترتيب،
براى بازيافت آزادىها تلاش و كوشش فكرى و فرهنگى لازم به نظر مىرسد. به هر حال،
براى نفس آزادى موجود در جامعۀ تضمينى وجود ندارد. اين آزادىخواهى است كه
به عنوان ماهيت و جوهره اصلى منجر به استقرار دموكراسى پايدار خواهد شد. به عبارت
بهتر، اعتقاد به آزادى تعادل اجتماعى را به دنبال مىآورد. (2)
آزادى چه به مفهوم فلسفى يعنى «اختيار» و چه به مفهوم حقوقى و
سياسى به معناى حق انتخاب از بزرگترين مواهب فطرى و خدادادى انسان است و به دليل
تلازم آن با مسئوليت در حقيقت ملاك اصلى كرامت انسان است.
شعرا، نويسندگان، فلاسفه، حقوقدانان، صاحبان انديشۀ سياسى هر
كدام به نوبۀ خود اين هماى دور از دست را ستوده و به گونهاى تعريف كردهاند.
قرآن و نصوص اسلامى نيز با منطق خاص از اين موهبت بزرگ به عظمت ياد كردهاند، قرآن
بهترين تعبير را به كار برده به جاى تأكيد بر حريت و آزادى، مانع آزادى را كه
«اكراه» است نفى اكيد كرده است. (لاٰ إِكْرٰاهَ فِي اَلدِّينِ) (3) و
فلسفۀ بعثت انبياء را گشودن قيد و بندهاى اسارت از زندگى انسانها معرفى
كرده است. (وَ يَضَعُ عَنْهُمْ
إِصْرَهُمْ وَ اَلْأَغْلاٰلَ اَلَّتِي
كٰانَتْ عَلَيْهِمْ). (4)
آزادى در نصوص ديگر اسلامى نيز چنين ترسيم شده است: «لا تكن عبد
غيرك، و قد جعلك الله حرا». (5)
انسان آزاد آفريده شده، نبايد با قبول بردگى ديگران اين موهبت بزرگ
را از دست بدهد.
با جملۀ رساتر و عامتر چنين بيانشده است: «الناس كلهم
احرار» (6) همۀ انسانها آزاد خلق شده و در هر حال آزادند.
بىگمان آزادى انسان مىتواند شامل آزادى فرد در برابر ديگران و
آزادى در برابر خدا و آزادى در برابر جامعه و هر نوع عامل محدودكننده باشد. اما در
تمامى اين عرصهها وجود تكليف، ناگزير آزادى را در شكل توأم با مسئوليت مطرح مىكند
و آزادى مطلق هيچگاه متصوّر، معقول، منطقى و در عمل وجود خارجى نخواهد داشت.
آزادى فردى عرصههاى گوناگونى را شامل مىگردد كه از آن جمله مىتوان
به موارد زير اشاره كرد:
1. آزادى فرد، دردرون خود آگاه و ضمير و وجدان؛
2. آزادى فرد در عرصۀ انديشه و توليدات فكرى؛
3. آزادى فرد در عقيده، وابستگى هاى فكرى و عاطفى؛
4. آزادى فرد در گرايشها و فعاليتهاى سياسى؛
5. آزادى فرد در اظهار و بيان عواطف، انديشه و اعتقادات؛
6. آزادى فرد در فعاليتهاى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى؛