عكسالعمل متناسبى براى تنبيه خائنين از طرف پيامبر (ص) انجام شود،
ولى پيامبر (ص) حل اين مسئله بسيار مهم را به حكميت واگذار كرد و تعيين شخص حكم را
نيز بر عهده بنىقريظه واگذارد.
سعد بن معاذ، در عصر جاهليت همپيمان يهوديان بنىقريظه بود و به
همين دليل وى از طرف بنىقريظه به عنوان حكم انتخاب شد و مورد تأييد پيامبر (ص)
نيز قرار گرفت (21) و فرمود: «نزل على حكم سعد بن معاذ»، (ما حكم
سعد بن معاذ را به گردن مىنهيم). (22)
رأى و حكمى كه سعد بن معاذ در مورد حل و فصل اختلاف بين يهوديان
بنىقريظه و پيامبر (ص) صادر كرد گرچه مسالمت آميز نبود، ولى تنها راه عادلانهاى
بود كه هم با تورات (23) و هم با عدالت اسلامى مطابقت داشت. (24)
منابع
1 - نساء / 35؛ 2 - جواهر الكلام 211/31؛ 3 - همان / 212؛ 4 - وسائلالشيعه
92/15؛ 5 - جواهر الكلام 612/31؛ 6 - وسائلالشيعه 91/15؛ 7 - مائده / 1؛ 8 -
جواهر الكلام 216/31؛ 9 - وسائلالشيعه 92/15؛ 10 - جواهر الكلام 217/31، البحر
المحيط 344/3 و تفسير قرطبى 179/5؛ 11 - وسائلالشيعه 93/15؛ 12 - همان 18 / 5؛ 13
- همان / 4؛ 14 - جواهر الكلام 214/31، 15 - حقوق اقليتها (عميد زنجانى) / 190؛
16 - الغدير 11/1؛ 17 - نهج البلاغه / خ 238 و نامه 6؛ 18 - همان / خ 36؛ 19 -
همان / خ 125؛ 20 - همان / خ 127؛ 21 - مغازى واقدى 2 / 501 و سيره ابن هشام
240/2؛ 22 - ارشاد (شيخ مفيد) / 50؛ 23 - تورات، فصل 20، سفر تثنيه؛ 24 - فقه
سياسى 691/7 و 696.
حكومت
دولتها قدرت سياسى و حاكميت خود را از طريق مجموعه تشكيلات و
سازمانها و نهادهاى خاصى اعمال مىكنند، كه به اين مجموعه حكومت گفته مىشود و در
حقيقت حكومت، ارگان اعمال حاكميت و نوعى سازماندهى قدرت سياسى محسوب مىشود.
حكومتها اغلب از سه نهاد اصلى (قوۀ مقننه، قوه مجريه،
قوۀ قضاييه) تشكيل مىشوند كه بدنۀ اصلى رژيم سياسى است و در كنار اين
نهادها، ارگانهاى ديگرى به كار گرفته مىشود كه كيفيت آنها و نوع ارتباط سياسى و
حقوقى بين آنها از يكسو، و بين نهادهاى اصلى و اين ارگانها از سوى ديگر، در رژيمهاى
مختلف به صورت متفاوت ديده مىشود.
حكومت به معناى سازمانى كه داراى تشكيلات و نهادهاى سياسى، مانند
قوه مقننه، قوۀ قضاييه و قوه مجريه باشد، از عمدهترين عناصر و عوامل تشكيل
دولت است و دولت به وسيلۀ اين نهادها، تجلى و اعمال حاكميت مىكند.
بدون ساخت تشكيلاتى و نهادهاى سياسى، دولت، هرگز قادر نخواهد بود،
حاكميت خود را اعمال و به وظايف خويش عمل كند و هدفهاى سياسى پيشبينى شده را به
مرحلۀ اجرا درآورد. (2)
نياز به تشكيل حكومت از مسائل جديد حيات اجتماعى انسان نيست؛ بلكه
همواره از ضروريات تشكيل زندگى اجتماعى بوده است. اين ضرورت را مىتوان در تمامى
ادوار گذشتۀ زندگى اجتماعى بشرى