براى رسيدن به وحدت جامعۀ بشرى بوده است، نيازمند به قدرت
سياسى و تشكيلات اجرايى و برنامهريزى دراز مدت از راه يك حكومت مقتدر اسلامى است.
در برابر عوامل شيطانى كه هر لحظه مىتواند يكپارچگى مسلمانان و
اتحاد امت و سرزمينهاى اسلامى را به مخاطره افكنده و اسلام و مسلمانان را دچار
تفرقه كند. چه ضمانت اجرائى وجود دارد كه وحدت جامعه اسلامى را حفظ و از آن
پاسدارى كند؟
تأمين و تضمين وحدت اسلامى و پاسدارى از تماميت ارضى مسلمانان و
ممانعت از نفوذ مادى و معنوى اجانب و دست نشانده هاى آنها و از همه بالاتر آزاد
سازى ملتها و سرزمينهايى كه تحت نفوذ و اشغال نيروى دشمن اسلام است، راهى جز اين
وجود ندارد كه حكومتى مقتدر همۀ اين مسئوليتها را بر عهده بگيرد و دولتى
اسلامى تشكيل وبا تمام قدرت از آن حمايت شود.
حضرت زهرا سلاماللهعليها در خطبۀ معروف خود مىفرمايد:
(12) امامت براى حفظ نظام و تبديل افتراق مسلمانان به اتحاد است.
6 - لزوم نظم در جامعه اسلامى:
ضرورت برقرارى نظم در جامعۀ اسلامى از مسائل مسلمى است كه نهتنها
بر اساس نصوص اسلامى (13) بلكه به عنوان يك ضرورت عقلى مورد اتفاق فقهاء اسلام
قرارگرفته است، تا آنجا كه اختلال نظام را يكى از ادله حاكم بر ساير احكام و
مقررات اسلامى به شمار آوردهاند و در هر موردى كه حكمى از احكام اسلام موجب
اختلال نظام شود، آن را منتفى و به عنوان ثانوى بىاثر تلقى كردهاند. موارد
بسيارى از اين نوع استدلال را مىتوان در كتب فقهى مشاهده كرد.
چگونه مىتوان بدون يك سازمان متشكل سياسى و دستگاه حكومتى به نظم
دلخواه اسلامى در جامعه دست يافت؟ و نيز چگونه مىتوان بدون آن از اختلال نظام و
هرج و مرج جلوگيرى نمود؟ آنها كه در زمينه ضرورت تشكيل دولت اسلامى ترديد به خود
راه مىدهند، آيا فكر كردهاند كه در شرايط نبود حكومت چه اوضاع آشفته و اختلال
هايى در زندگى اجتماعى به وجود مىآيد؟
7 - ضرورت نفى ستم و ستم كشى:
اين حكم گرچه از مستقلات عقليه است، ولى به طور ارشادى در شرع و
زبان اسلام نيز به نحو واضحى تبيين شده و بر آن تأكيد فراوان است؛ و اين نظر از
مستقلات عقليه است كه بدون قدرت تنفيذى و دستگاه مقتدر اجرايى و نظام حكومتى، نفى
ستم و ستم كشى امكانپذير نيست. نتيجۀ منطقى اين استدلال و قياس منطقى آن
است كه براى ريشهكن كردن ظلم و ظالم در جامعه اسلامى و از ميان بردن ستم كشى و
نصرت ستمديدگان بايد حكومتى تشكيل شود كه توان انجام چنين مسئوليت خطيرى را داشته
باشد. چگونه مىتوان ساكت و بيكار نشست و نظارهگر آن بود كه عدهاى خائن و
حرامخوار و عامل بيگانه، به كمك اجانب و به زور اسلحه، ثروت و دسترنج صدها ميليون
مسلمان را تصاحب كرده و نگذارند امت اسلامى از حداقل نعمتها استفاده كنند.
وظيفۀ علماى اسلام و همۀ مسلمانان است كه به اين وضع ظالمانه خاتمه
دهند و در اين راه كه سعادت صدها ميليون انسان است حكومتهاى ظالم را سرنگون و
حكومت اسلامى تشكيل دهند. (14)