خاصى سرچشمه مىگيرد و مبتنى بر جهانبينى و ايدئولوژى مشخص و
تعيينشده اى نيست.
هركدام از حكومتهاى غير مكتبى و مكتبى هم به نوبۀ خود به دو
دسته تقسيم مىشوند: حكومتهايى كه اقتدارات عمومى آنها از آراى مردم ناشى مىشود
و نهادهاى اساسى آن از راه انتخابات شكل مىگيرد، و حكومتهايى كه مشروعيت خود را
با شيوه غير دموكراتيك، كسب مىكنند. و نيز هر كدام از حكومتهاى مكتبى متكى به
آراى عمومى، و استبدادى به دوگونه متمايز تقسيم مىشوند: با مشروعيت الهى، و بدون
مشروعيت الهى (الحادى).
اول: رژيم مكتبى با حاكميت مكتبى و مشروعيت الهى كه اصول و چارچوب
و خط مشى آن را نظام عقيدتى و ايدئولوژى انسجام يافتۀ مشخص، معين مىكند؛
چون اين رژيم متكى به آراى عمومى است و اقتدارات نهادها و قواى حاكم در آن بر
انتخابات عمومى تكيه دارد، داراى مشروعيت مردمى است و از سوى ديگر چون نوع حاكميت
آن توحيدى و بر اساس حاكميت الله و قانون الهى است، از حداكثر مشروعيت برخوردار و
داراى مشروعيت مردمى و الهى است. مانند نظام جمهورى اسلامى ايران كه بر پايۀ
حاكميت انسان بر سرنوشت اجتماعى خويش و حاكميت تشريعى خدا بر انسان استوار شده و
از يكسو متكى به آراى عمومى است و از سوى ديگر قواى ناشى شده از آراى عمومى زير
نظر ولىفقيه اعمال مىشود؛
دوم: رژيم مكتبى متكى به آراى عمومى كه شكل حاكميتش از مكتب، و
مشروعيتش از راه انتخابات عمومى مشخص مىشود. ولى ايدئولوژى حاكم، غير توحيدى و
الحادى و فاقد مشروعيت الهى است، مانند رژيمهاى ماركسيستى كه با انتخابات عمومى
آزاد از طرف مردم پذيرفتهشده باشند؛
سوم: رژيم مكتبى كه مشروعيت خود را از طريق انتخابات عمومى و متكى
به آراى مردم به دست نياورده، ولى نوع حاكميت آن مبتنى بر حاكميت الهى است و به
عبارت ديگر داراى مشروعيت الهى بوده، فاقد مشروعيت مردمى هم هست. مانند رژيم
اسلامى كه، بدون انتخاب مردم به قدرت رسيده باشد.
اين نوع رژيم از لحاظ نظرى قابل تصور است، ولى تحقق آن به صورت
توحيدى قابل ترديد است، زيرا شيوهاى كه چنين نظامى براى رسيدن به حاكميت انتخاب
مىكند، الزاما مبتنى بر اجبار و اكراه مردم است و اين شيوه، نفى يكى از اصولى
ترين پايه هاى نظام توحيدى است و آن اين است كه خداوند انسان را بر سرنوشت خود
حاكم گردانيده است؛
چهارم: رژيم مكتبى كه هم فاقد مشروعيت مردمى است و هم به دليل
الحادى بودن، مشروعيت الهى نيز ندارد. مانند رژيمهاى ماركسيستى كه بدون خواست و
رأى مردم، مستبدانه بر ملتها حكمرانى مىكنند؛
پنجم: رژيمهاى غير مكتبى كه به وسيلۀ انتخابات عمومى، به
حاكميت رسيده و از مشروعيت مردمى برخوردارند. ماهيت اين رژيمها الحادى است. زيرا
در نظام توحيدى، اطاعت از غير خدا و پيروى از فرمانى به جز فرمان خدا شرك است و
انسان حق واگذارى حاكميت تشريعى (قانونگذارى) را نسبت به احدى ندا رد؛
ششم: رژيمهاى غير مكتبى (الحادى) كه به شيوه استبدادى بر مردم
حكومت مىكنند و فاقد مشروعيت الهى و مردمى هستند و اين نوع حكومت بدترين و
ظالمانه ترين حكومت هاست.