به دليل اعمالشان به فقر و وحشت گرفتار شدند. گرچه كفر خود سرچشمه
اصلى استكبار است و پديدۀ استكبار تنها در شرايط كفر توليد و رشد مىكند،
امّا تكيۀ قرآن به عامل كفر و يادآورى آن به عنوان علت تحولات منفى و سير
قهقرايى از امنيت به نا امنى، بدان جهت است كه بىايمانى گاه به استكبار به مفهوم
سياسى در روابط انسانها نمىانجامد و منجر به شكلگيرى قدرت مسلط در روابط بين
ملتها نمىشود؛ اما در اين حالت هم مىتواند به صورت عاملى مؤثر در ايجاد شرايط
نا امن و بروز جنگهاى ويرانگر و نابودى نعمتها ايفاگر نقش اصلى باشد.
اين مطلب را مىتوان از مضامين آيات متعدد ديگر نيز به دست آورد كه
بىايمانى سرمنشأ فساد و ويرانگرى و نا امنى دانسته شده است.
در آيۀ سوم: (وَعَدَ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ
آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ
فِي اَلْأَرْضِ كَمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ
دِينَهُمُ اَلَّذِي اِرْتَضىٰ لَهُمْ وَ
لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً) (3) قرآن
راه بازگشت به امنيت دايمى را جنين توصيف مىكند: خداوند به كسانىكه با ايمان و
عمل صالحند، وعده داده است كه آنها را وارثان زمين گرداند و دينشان استقرار بخشد و
ترسشان را به امنيت تبديل نمايد.
مطالعۀ اين سه آيه به عنوان نمونۀ تعاليم سياسى قرآن
ديدگاه كلى اسلام را در ريشهيابى نا امنيها به وضوح نشان مىدهد كه نداشتن ايمان
قدرتهاى استكبارى، عامل اصلى رشد فزاينده نا امنى، جنگ و ويرانى است و راهحل
نهايى، بازگشت انسان به ايمان و عمل صالح است كه روابط و مناسبات انسانى در سايه
اين دو از عوامل نا امنى پاك مىشود و منجلابهاى جنگ خيز خشكيده و تطهير مىشوند.
(4)
از ديدگاه قرآن، انسان خليفۀ خدا در زمين و عهدهدار استقرار
حاكميت و وارث نهايى زمين و حكومت در آن است. انسان موظف است خصايص و شرايط لازم
را براى احراز اين مسئوليت بزرگ كسب كند و از همۀ امكانات مادى و معنوى كه
خداى جهان در اختيار وى نهاده است، بهره بگيرد.
اگر قرآن از مسخر بودن در دست انسان سخن مىگويد براى آن است كه به
انسان تفهيم كند كه او توانايى به دوش كشيدن چنين مسئوليت بزرگى را دارد و امكانات
لازم نيز در صورتىكه او بخواهد و اراده كند، در اختيارش نهاده شده است.
اين بينش و اعتقاد، مسئوليت و عمل سياسى گستردهاى را در زندگى
مسلمان ايجاب مىكند كه قلمروى آن را مىتوان با ملاحظه آيات زير دريافت:
الف - آنگاه كه پروردگار تو خطاب به فرشتگان گفت: من اراده كردهام
كه در روى زمين خليفهاى بنهم؛ (1)
ب - هان اى داود ما ترا در روى زمين خليفه قرار داديم؛ بايد كه در
ميان مردم بحق حكومت كنى، (2) ج - خداوند به آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح