نجات داده و انقلابهاى بزرگ تاريخ اسلام را رهبرى كردهاند. اين
رويه هر چند در هر دو حالت فوق معمول بوده است، اما چنانچه از آيۀ خمس (9)
استفاده مىشود، خمس پشتوانۀ مالى دولت اسلامى (امامت بالاصاله و امامت
نيابى فقها) براى هزينههاى فراتر از مصارف زكات پيشبينىشده است. (10) هر چند
جمعى از فقهاى شيعه، خمس را ملك شخص امام (ع) مىدانند، اما در حقيقت. مالك آن جهت
امامت و شخصيت حقوقى امام (ع) است و از اينرو با فوت امام (ع) به امام بعدى منتقل
مىشود و به ديگر وارث امام (ع) نمىرسد. (11) تنها يك بخش از خمس كه متعلق به
«ارباح مكاسب» يعنى درآمدهاى كسب و كار مردم است مىتواند حجم بزرگى از درآمدهاى
عمومى دولت اسلامى را نشان دهد.
نتيجۀ سخن آن است كه اكثريت فقهاى شيعه نصف خمس را متعلق به
امام و دولت اسلامى مىدانند و نصف ديگر را به سادات مستحق كه از بنىهاشم اند،
اختصاص مىدهند، (12) اما بسيارى از فقها هر نوع تصرف در كل خمس را موكول به نظر
امام (ع) در زمان حضور و فقيه جامعالشرايط حاكم در عصر غيبت مىدانند و در حقيقت
بخش دوم خمس را نيز از در آمدهاى عمومى دولت اسلامى به شمار مىآورند. (13)
بعد سياسى خمس نهتنها در نظر، بلكه در عمل نيز همواره به صورت
پشتوانۀ مالى نهضتهاى اسلامى به رهبرى شخصيتهاى برخاسته از سلسلة سادات
بوده و موجب استقلال فقها و حوزههاى علميه در برابر دولتهاى جائر شده است. (14)
نظام ادارى، توانى است كه همۀ انسانها آن را دارند ولى وقتى
تناسب مسئوليت با توانايى از نظر تعهد و علم به هم خورد، ناگزير زمينۀ رشد
آفتهاى نظام ادارى فراهم مىشود كه از اهم آفات نظام ادارى خود محورى است. خود
محورى آفت سهمگينى است كه نهتنها اختلال در تصميمگيرى به وجود مىآورد اصولا
پيامدهاى آن سازمان را به تباهى مىكشاند «من استغنى بعقله ذل» (1).
خودمحورى نوعى استكبار درونى است كه آثار شوم آن در عملكرد سازمانى به مثابۀ
استكبار در عمل سياسى و اقتصادى جامعه است، اصولا خودمحورى به تباهى مىانجامد. «لا راى لمن
انفرد برايه». (2 و 3)
خودمختارى يعنى ناحيه و كشورى كه در كارهاى داخلى و اعمال حاكميت
ملى خود استقلال دارد؛ خودمختارى كه اصطلاح جديد در دموكراسى نوين است، اغلب در
قالب اين بيان كلى تعريف مىشود: