انديشههاى ابن تيميه بود كه فردى به نام محمد بن عبدالوهاب اين
سياست را سامان بخشيد.
شرايط ظهور محمد بن عبدالوهاب از نجد (يكى از مناطق سهگانه و
مركزى جزيرة العرب) شباهت بسيارى با شرايط زمان ابن تيميه بنيانگذار اصلى مذهب
سلفى نوين داشت.
هرچند ابن تيميه اين توفيق را نيافت كه آراى خود را به زور سلاح بر
ديگران تحميل كند و او تنها از سلاح زبان و قلم استفاده مىكرد، اما خلف او محمد
بن عبدالوهاب توانست با راه انداختن جنگهاى قبيلهاى، آيين خود را به زور سلاح بر
سراسر جزيرة العرب غالب گرداند.
به اين ترتيب احياى آيين ابن تيميه در نجد و حجاز به شيوه خاص محمد
بن عبدالوهاب، يعنى با استفاده از شعار جهاد مسلحانه بر عليه كفر و زندقه به يك
نظام و قدرت سياسى تبديل شد و با استخراج نفت توسط انگليسىها و آمريكايىها
اقتدار اقتصادى سرزمين مهد اسلام و برترى جنبههاى مادى بر قطبيت معنوى و امالقرى
بودن آن رجحان پيدا كرد.
در واقع براى وهابيون حاكم، ارزش آراء ابن تيميه در آن بود كه توانست
وسيلهاى براى شكلگيرى قدرت و نظام جديدى شود كه در شيوه و نتيجه بهطور كامل با
آنچه كه توسط خود ابن تيميه تحقق يافته بود، متفاوت بود.
سلفىهاى جديد و وهابيون، هرچند در برابر اكثريت مسلمانان جهان
چهره خشك و خشنى از اسلام ترسيم كردند و با تعصب ورزى هاى بىمنطق، برداشتهاى خود
را بر ديگر مذاهب تحميل نمودند و از خود كمترين انعطاف و تحمل پذيرى را نشان
ندادند و با در دست گرفتن امالقرى و مراسم حج، به تسامح اسلامى قلم بطلان كشيدند،
اما در مقابل، در زمينۀ سياست و حكومت به قدرت مطلقۀ بىقيد و بندى
روى آوردند كه از همۀ تعصبات رها بود و نيز در سياست خارجى چنان باز و موسع
عمل كردند كه گويى هرچه اسلام دستور به محبت و مهرورزى داشت، به غير مسلمانان
مربوط بوده و هرچه سختگيرى و تبرا را توجيه كرده بود، به مسلمانان ارتباط داشت.
سلفى جديد و وهابيت هرچند از نظر انديشه چيزى بر آراى ابن تيميه
نيفزود، اما در تشديد تعصبات و خشونت گرايى به مراتب از ابن تيميه فراتر رفت و
آثار عملى بسيارى بر انديشههاى ابن تيميه مترتب كرد كه در گذشته سابقه نداشت.
منبع
فقه سياسى 329/10-326.
ابن تيميه (و امرا و واليان)
ابن تيميه در مورد مشروعيت دولت امرا و واليان جزء كه تحت حكومت
خليفه يا سلطان اعظم حكم مىرانند، نهتنها اطاعت از آنان را مشروط به رعايت عدالت
و حق مىداند، اصولا در مشروعيت زمامدارى آنان نيز عدالت را شرط لازم مىشمارد و
از بيشتر فقهاى اهل سنت نقل مىكند كه رودررويى با امرا و واليان ظالم به دليل
اينكه مستلزم فتنه نخواهد بود، جايز است و امكان عزل آنان بدون فتنه مجوز درگيرى و
معارضه و عزل حاكمان زيردست سلطان است. (1)