مخدوش ساخته است. او يكجا در برابر اعتقادات حشويه به كلى تجسم و
تجسد را از خدا نفى مىكند، ولى هنگامىكه در برابر فلاسفه و صوفيه قرار مىگيرد و
به اصطلاح خود ابن تيميه با اهل تأويل رو به رو مىشود، آيات مربوط به عرش و رؤيت
را غير قابل تأويل دانسته و در هر دو مورد با پافشارى غير قابل انعطافى هر دو طرف
خصم را به باد انتقاد گرفته و با سخنان زهردارى پاسخ داده است.
به عقيده ابن تيميه، اطاعت از خليفه و سلطان عادل به لحاظ آن است
كه در دولت آن دو احكام شريعت الهى اجرا مىشود و مردم ملزم به اطاعت از آن هستند
و در خارج از قلمرو شريعت هيچ مقام و شخصى، حاكميت و حق اطاعت ندارد. با اين حال
در جاى ديگر هنگامىكه در مفاد روايات بحث مىكند اطاعت از والى را حق مشروع والى
به شمار مىآورد و مىگويد بر اساس حديث نبوى (ص) مردم در هر حال موظفند حتى در
صورت ظالم و فاسق بودن امير، حق اطاعت از وى را به او روا دارند. (3)
ابو المكارم عز الدين حمزه بن على معروف به ابن زهره يكى از علماى
بزرگ شيعه در سدۀ ششم هجرى است. ابو المكارم در رمضان پانصد و يازده در شهر
حلب ديده به جهان گشود و در خاندان علم و سيادت نشو و نما كرد. او ابتدا از حضور
والد استادش و ابن حاجب حلبى و ابو منصور سيد كبير به مقام علمى ارتقا يافت، هر
چند بيشتر مراتب علمى او از محضر مفيد ثانى و شاگردان او نصيبش شد. ابو المكارم
يكى از بزرگان علماى شيعه در عصر خويش بود كه در ادبيات عرب و فقه و اصول و كلام و
حكمت و نجوم مهارت داشت، با دانشمند جهان تشيع ابن شهر آشوب مازندرانى همعصر بود
و چون محل دفن و وفات مازندرانى نيز در زادگاه ابو المكارم است، احتمال دارد كه به
عشق علما و استفاده از امثال سادات بنى زهره بدان ديار هجرت كرده باشد و پس از ابن
زهره چند سالى زعامت شيعيان به همين ابن شهر آشوب در آن ديار منتهى شد. سادات بنى
زهره كه در اين بخش به اسامى بعضى آنها اشاره مىشود اغلب از شخصيتهاى بزرگ علمى
و فقهى مكتب امام صادق عليه اسلام بودهاند و نسبت آنها با 9 واسطه به همين رييس
مكتب منتهى مىشود. سادات بنى زهره ستارگانى درخشان در آسمان تشيع علوى بودند و ابو
المكارم چون خورشيد بين اين ستارگان مىدرخشيد. لفظ و كلمۀ ابن زهره در
اصطلاح علما، مقصود ابو المكارم حمزه بن على بن زهره عليهم الرحمة است. مؤلف روضات
الجنات مىنويسد: خاندان زهره از بزرگترين خاندانهاى علمى ما بوده و در دنياى
تشيع كمنظير و در عالم اسلام به علم و فضيلت و كمال مشهور بودند، مخصوصا ابو
المكارم كه از مفاخر فقها و در ملكات فاضله و قداست نفس يگانه عصر بود. به سال
پانصد و هشتاد قمرى موقعىكه صلاح الدين ايوبى از تصرف مصر فارغ گشت، در بيرون حلب
نيرو پياده نمود. فرماندار حلب از اين امر خيلى مضطرب شد و از شيعيان حلب استمداد
نمود. شيعيان ضمن در خواست هايى از قبيل استفاده از