اجتهاد چيزى جز تطبيق اصولى بر فروع و نتيجهگيرى از اين عمل
عقلانى نيست. چنانكه امام صادق (ع) در جملۀ معروف: «علينا القاء الاصول و
عليكم التفريع» بدان اشاره كرد.
توليد فروع جديد در حقيقت به معناى ايجاد زمينۀ اجتهاد و
تجددطلبى و نوگرايى مداوم است.
اين روند به دو صورت امكانپذير خواهد بود:
1. واگذار كردن به دست تقدير و سپردن شرايط منتهى به ايجاد فروع و
رويدادهاى جديد به حوادث طبيعى و احيانا جريانهاى انحرافى در جامعه تا به هر گونه
كه اتفاق مىافتد پس از وقوع، حكم آن از اصول توسط فقيه استخراج شود بدون آنكه
فقيه در ايجاد رويداد جديد نقشى بر عهده گرفته باشد و يا حتى آن را پيشبينى كرده
باشد. از باب مثال، اوضاع سياسى به حال خود رها مىشد تا جريان منحرف و يا شخص
ستمكارى بر اريكۀ قدرت تكيه مىزد و نظام جور شكل مىگرفت و فقيه زمان اگر
جرأت پاسخ داشت به سراغ اصول مىرفت و اصول كلى مربوط به نظام جور را بر آن منطبق
مىكرد، يا منتظر مىماند تا مسافرى در بيابان دچار بىآبى و آشفتگى در جستوجوى
سمت و سو گردد، آنگاه احكام تيمم و قبله را بر او مقرر كند.
اگر تحولات مذاهب فقهى را در تاريخ اسلام به عين انصاف بنگريم، سمتگيرى
غالب را بر اين روال مىبينيم كه فقه همواره به دنبال حوادث و شرايط زمان مىرفته
و حكم رويدادها را پس از وقوع بررسى مىكرده است و به تطبيق اصول بر فروع اتفاق
افتاده (به هر جهت) مىپرداخته و فقها نسبت به فرايندهايى كه به وقوع فروع جديد مىانجاميد،
نظارتى از خود نشان نمىدادهاند و مسئوليت فقه را در برابر آن احساس نمىكردهاند؛
2. به دست گرفتن جريانها و مسير حوادثى كه به تولد فروع جديد از
پيش انتخابشده منتهى مىشود و نظارت هوشمندانه و كنترل رويدادهاى سياسى، اقتصادى
و فرهنگى جامعه به منظور هدايت آنها به سمت فروع پيشبينىشده به طورى كه تفريع بر
اساس اصول انجام پذيرد و نهتنها تفريع به معناى تطبيق، بلكه تفريع به معناى ايجاد
فرع جديد نيز توسط فقيه صورت گيرد.
در اين حالت فقه در دنبالۀ حوادث قرار نمىگيرد، بلكه
پيشاپيش رويدادها، هدايت اوضاع و شرايط زمان را در دست مىگيرد و جامعه را همواره
در شكل نوين، بازسازى و يا نوسازى مىكند و به اين ترتيب تجددطلبى و نوسازى از
درون اجتهاد برمىخيزد و اجتهاد چيزى جز اين دو، مفهوم ديگرى نمىيابد. اما
پيشگامى هوشمندانۀ فقه در جريان تفريع و توليد رخدادهاى نو نياز به تجهيز
علمى و نگرش نوين به جامعه به كمك علوم و فنون در حال پيشرفت دارد و فقه براى
انجام اين رسالت و وظيفۀ بزرگ «تفريع» به طور دايم بايد از علوم و فنون جديد
كمك بگيرد و خود به پيشرفت اين ابزار «تفريع» همت گمارد.
تصور كنيم اگر مباحث كتاب «الطهاره» فقه به كمك دانش طب و ابزارهاى
علمى پزشكى تفريع مىشد امروز جهان شاهد چه نوع مسائلى در زمينۀ بهداشت و
درمان تحت عنوان كتاب «الطهاره» بود؟ چهبسا كه عنوان كتاب «الطهاره» نيز به كتاب
سلامتى تن و روان تغيير مىيافت و به همين روال در كتاب «الاطعمه و الاشر به»