انتخاب، باور و حتى ايمان،
ممكن است در عمل از آنها فاصله بگيرد. به لحاظ فقهى رابطه انتخاب آزاد با رضامندى
به مثابۀ رابطه اسلام و ايمان است. رضا و سخط مردم از مسئولان، دو حالت اجتماعى
است كه مىتواند حالت اول، در مشروعيت و كارآيى زمامداران مؤثر و حالت دوم به عدم
مشروعيت و فلج شدن حكومت منتهى شود.
امام (ع) ملاك انسجام، وحدت و
ارزيابى عملكردها را، رضايت و خشم عمومى مىدانست. كنارهگيرى ائمۀ معصومين
(ع) از قدرت با وجود تواناييشان بر كسب قهرى قدرت بدان جهت بوده كه حكومت و امامت آنان
بر رضاى مردم استوار بوده است و در ميان ائمه، امام هشتم (ع) اين امتياز را در عمل
به دست آورد كه بيشترين رضايت عمومى را در اختيار داشت و وجه توصيف امام هشتم (ع)
به لقب رضا، به دليل آن بوده كه عامۀ مردم به امامت امام هشتم (ع) رضامند شده
بودند.
بالاترين سخن در ميان جايگاه
رضايت عمومى، اين سخن امام على (ع) است كه فرمود: «فان
اجتمعوا على رجل و سمّوه اماما كان ذلك الله رضى».
(2) اگر مردم بر انتخاب يك فرد گرد هم آمدند و او را به عنوان امام خود برگزيدند
در اين رضاى عمومى، مىتوان رضايت الهى را مشاهده كرد. (3)
«رضخ» عبارت از نوعى پاداش
است كه به كسانى كه داراى سهم در غنايم جنگى نيستند، ولى در پيشبرد جهاد و غنايم
نقشى داشتهاند، پرداخت مىشود.
تخصيص «رضخ» به كسانى كه بنا
به امر و اذن امام و دولت اسلامى در جبهه شركت كردهاند، صورت مىگيرد، مانند:
زنان مسلمان و يا افرادى از غير مسلمانان كه در جنگ به نفع جبهۀ اسلام مشاركت
و به عمليات امدادى، درمانى و پشتيبانى كمك مىكنند.
بعضى از فقها در پرداخت پاداش
از غنايم (رضخ) به غير مسلمانانى كه در جهاد مشاركت داشتهاند، ترديد كرده و پاداش
آنان را از سهم مؤلفۀ قلوبهم كه از مصارف زكات است؛ قابل پرداخت دانستهاند و
اصولا يارى گرفتن از كفار را جز در مواردى كه مورد اطمينان مىباشند محل اشكال شمردهاند.
(1)
بسيارى از فقهاى شيعه مانند
شيخ طوسى در المبسوط و علامه حلى در «النهايه» افرادى را كه به زبان مسلمانند، ولى
معرفت كافى و اطلاع در حد متعارف نسبت به معارف و احكام اسلام ندارند و چيزى جز
نام اسلام نميشناسند (در صورتى كه در جهاد شركت داشته باشند) برخوردار از سهم
غنيمت ندانسته و براى آنان حق «رضخ» قائل شدهاند.
در اصطلاح قرآنى و فقهى به
اين گروه از مسلمانان «اعرابى» گفته مىشود و جز، ابن ادريس، ديگر فقها در اين
مسئله نظر مخالف ندادهاند و ابن ادريس باوجود اجماعى بودن محروميت اعراب مسلمان
از غنايم و اختصاص «رضخ» به آنها اين نظريه را مخالف با اصول و مسلميات ضرورى
دانسته و گفته است فرقى بين اين گروه از مسلمانان و ديگران نيست و رواياتى كه
دلالت بر تفاوت اين دو گروه مىكند داراى شذوذ هستند و برخى از اين روايات اختصاص
به موارد قراردادى دارد كه پيامبر (ص) با جمعى از اعراب مسلمان پيمان بست كه در
جاى خود بمانند و در صورتى كه دشمن تهاجم نمايد، آنها را برانند، اما در غنايم
مشاركتى نداشته باشند. (2)