محكوم مىكند به دور از حقيقت
اسلام و رويه آن بزرگواران است. نه فرد و نه جامعه نمىتواند به بهاى زير پا
گذاردن عدالت اجتماعى به رفاه كاذب و ناسالم دست يابد.
هر نوع برنامهريزى جهت
ارتقاى درآمد براى تحصيل رفاه بيشتر، بايد بر اساس اصول عادلانه و رعايت موازين
عدل و انصاف باشد.
با مسخ انسان در شرايط بى
عدالتى به هيچ هدف سالمى نميتوان رسيد. اگر برنامهها تابع راهبردها هستند جهتگيرى
به سوى عدالت اجتماعى يك اصل راهبردى است و در اين راستاست كه هرگز هدفها فداى
وسيلهها و مشروعيت دهنده به آنها نميشوند و موازنۀ بين آن دو در همۀ شرايط
حفظ مىشود و انسان با حفظ انسانيت خود به رفاه مطلوب مىرسد.
منبع
فقه سياسى 160/4-158.
رفع تكليف← قواعد رفع
تكليف
ركون
يكى از دستورات اساسى اسلام
در رابطه با برخورى با دشمن عدم وابستگى و ركون به آنها است. در قرآن بهطور صريح
و مؤكد از أن نهى شده است.(وَ لا تَرْكَنُوا
إِلَى اَلَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ اَلنّارُ)(1)
خود را به متجاوزان ستمپيشه وابسته نكنيد و آنان را پشتيبان خويش نگيريد و پشت
گرم به آنان نباشيد كه آتش برخواسته از ظلم و تجاوز دامنگير شما نيز خواهد شد.
ركون به معناى مصدرى، عبارت
از حالت تكيه كردن و اعتماد كردن و وابسته شدن به نيروى ديگرى بجاى اتكاء به خود و
استقلال در ايستادگى در برابر دشمن.
ركون به اين معنا، مفهومى
مقابل معناى استقلال دارد و از آنجا كه نهى از ركون در آيه فوقالذكر مطلق است و
هيچگونه قيدى در آن نيامده خواهناخواه شامل ركون سياسى، ركون نظامى و ساير انواع
وابستگىها نيز مىشود.
به نظر مىرسد مفاد آيه
درباره نهى از ركون در موارد زير، غير قابل ترديد است:
الف - كسب قدرت سياسى،
اقتصادى و نظامى از دشمنان متجاوز به نحوى كه موجب سلب استقلال شده و بقاى جامعۀ
اسلامى متكى به قدرت ظالمان باشد. در اين مورد همۀ «بيگانگان در دين» يكسانند،
بلكه مىتوان گفت: اين حكم شامل مسلمان متجاوز نيز مىشود؛
ب - اتكا كردن به قدرت
متجاوزان و ظالمان بجاى روى يا خودى ايستادن، هر چند كه بالفعل كمكى از آنان به
جامعه اسلامى نرسيده، ولى موجوديت جامعه اسلامى وابسته به بيگانگان باشد؛
ج - استمداد از «بيگانگان در
دين» در حالى كه اعتمادى به آنان نيست و بيم خيانت، فريب و پشيمانى مىرود، هرچند
كه اين استمداد به نحوى باشد كه به استقلال جامعه اسلامى لطمهاى وارد نياورد؛
به جز موارد سه گانۀ مذكور
به ويژه در جايى كه استمداد از ظالمان متجاوز موجب سلب استقلال نشده و پشيمانى نيز
به دنبال نداشته و تضمينهاى لازم براى جلوگيرى از خيانت و خدعه پيشبينى شده باشد،
اثبات حرمت به استناد آيۀ نفى ركون، خالى از اشكال نيست.
حرمت ركون به ظالم به خاطر پى
آمدهاى مفسده انگيز آن نيست؛ بلكه خود از احكام تعبدى و تأسيسى مربوط به كفار و
مشركان است كه نبايد در عمليات جنگى و ساير فعاليتها از نيروى آنان استفاده شود،
فرضا در عمليات جهاد الزاما بايد جهاد توسط رزمندگان مؤمن انجام گيرد و جهاد غير
مسلمان به مثابۀ ساير اعمال عبادى وى بىثمر و باطل است.