لاى رويدادهاى طبيعى يا جريانهاى
مخالفى كه ايجاد مىشود، به سمت اهداف خاص هدايت مىشود و بخشى ديگر به خود انسان
كه گروه و جامعه را تشكيل داده است، ارتباط پيدا مىكند.
به اين معنا كه رهبرى تنها در
اين خلاصه نميشود كه انسانها به صورت يك ابزار يا به شكل تعدادى وجود ثابت و غير
متغير به مثابۀ محمولۀ پرارزشى كه از گذرگاه خطرناكى عبور داده مىشود
و يا چون سربازان محاصره شدهاى كه فرماندهى، آنان را سالم از محاصره بيرون مىآورد.
مسئلۀ مهم در رهبرى، اجراى
طرحى است كه بر پايه بينش و عقيده خاص، گروه و جامعه را متناسب با بخش اول بسازد و
تحولى را براين اساس در درون انسانها ايجاد كند و آنها را به گونهاى رشد دهد كه
خود را منطبق با شرايطى كنند كه در رسيدن به هدف ضرورى است.
رهبرى را با مفهوم مديريت -
چه در سطح يك مؤسسه و يا سازمان و يا كشور - نبايد اشتباه كرد.
مديريت كه مفهوم وسيع آن در
مورد جامعه به كار برده مىشود، به معناى ادارۀ جامعه و نام اصطلاحى آن در سياست
معادل كلمۀ «پلى تيك» است.
در يونان باستان كه جامعۀ
شهرى به عنوان يك واحد اجتماعى بزرگ و داراى قانون و حكومت بود، كلمۀ پلى تيك
به معناى شهر و مفهوم شهردار و مديريت جامعه شهرى به كار برده مىشد؛ و به تدريج
در غرب مفهوم وسيعترى يافت و در مورد اداره سازمان و حكومت به كار برده شد. و از
اين رو حكومت كه كارش پلى تيك بود اداره شهر يا كشور وشهروندان يا ملت را برعهده
داشت و موظف بود نظم و قانون را در جامعه برقرار كند و در قلمروى قانون زندگى
آسوده و سعادتمندى را براى شهروندان فراهم آورد و سعادت نيز در داشتن امكانات مالى
و مادى كافى و حيثيت و موقعيت اجتماعى و خانواده و درآمد و رفاه و آينده مطمئن
خلاصه مىشد؛ و سياست (پلى تيك) كارى با اصلاح مردم و تربيت و هدايت فكرى و رشد و
تعالى انسان، انچنان كه شايستۀ اوست، نداشت؛ و ايجاد تحول و رشد تكاملى در بعد
معنوى و ساختار باطن انسان از حدود مسئوليت سازمان حكومت و پلى تيك خارج بود؛ و اگر
نيازى به دگرگونى ديده مىشد، تنها با منطبق كردن پديدههاى خارجى با آنچه گروه يا
جامعه مىخواست (نه آنچه كه بايد بخواهد و بطلبد) انجام مىشد كلمۀ سياست و مشتقات
آنكه به جاى پلى تيك در زبان عربى و فارسى به كار رفته، گرچه در ابتدا به مناسبت مفهوم
اوليۀ لغوى آنكه در مورد تربيت اسب به كار مىرفته معناى وسيعترى كه شامل تربيت
و هدايت نيز باشد منظور شده، ولى در جريان عمل در مورد همان معناى معادل پلى تيك
استعمال شده و از مفهوم زنده تربيت و هدايت جداشده است.
بى شك معناى پلى تيك و سياست
كه در حقيقت هدف آن خدمت به شهروندان و جامعه است، اگر از اين دو مفهوم (تربيت و
هدايت جامعه) تجريد شود چهبسا در موارد بسيارى تبديل به خيانت شده؛ و موجب شود كه
به دليل رفاه مادى - براساس نيازهاى بالفعل - رشد و تعالى جامعه و نيازهاى بالقوه
و تكامل انسان قربانى شوند.
ولى رهبرى، أن نوع مديريت و
سياستى است كه بر پايه تربيت و هدايت فرد و جامعه و رشد استعدادها - براساس
نيازهاى بالقوه و آنچه فرد و جامعه بايد باشد - استوار است؛ و عنصر تربيت و هدايت
و اصالت نيازهاى بالقوه انسان، عمدهترين مشخصۀ ممتاز آن است. و رهبر بيش از
آنكه به ايجاد دگرگونى در پديدههاى اجتماعى بينديشد به تحولات رشددهنده به انسان و
جامعه فكر