زيرا در قواعد به روال تعبير
ديگر فقها «دار» را به دو نوع دار الاسلام و دار الحرب تقسيم كرده، و سرزمينهاى
اشغال شده توسط كفار، جزيى از دار الاسلام تلقى شده است؛ (6)
5. تنها نتيجۀ تقسيمبندى
«دار» به دار الاسلام و دار الكفر اختصاص به مورد تشخيص اسلام يا كفر «طفل پيدا شده»
ندارد، تا به دليل آن و متناسب با آن تقسيمبندى صورت بگيرد، زيرا اگر در مورد
ديگر مانند تشخيص حليت گوشت و يا پوست حيوانات، تقسيمبندى علامه حلى مورد غور
قرار گيرد، هرگز وجود مسلمان در دو دار و يا حاكميت اسلام يا كفر نمىتواند ملاك
در تشخيص حليت گوشت و طهارت قرار گيرد؛ (7)
6. در اين تقسيمبندى امكان
تحقق دار الاسلام با فقدان مسلمان در آن و تنها به دليل حاكميت اسلام پيشبينى شده
و نوع دوم دار الاسلام تلقى شده است، در حاليكه در چنين فرضى تحقق دار الاسلام
بعيد به نظر مىرسد و شهيد اول در دروس، و صاحب جواهر، وجود حداقلى از مسلمانان را
در صدق دار الاسلام معتبر دانستهاند. (8 و 9)
منابع
1 و 2 - المبسوط 343/3؛ 3 -
تذكرة الفقهاء 276/2؛ 4 و 5 - همان مأخذ / 275؛ 6 - جامع المقاصد 351/1؛ 7 و 8 -
جواهر الكلام 186/38؛ 9 - فقه سياسى 256/3-253.
دار الايمان← دار الاسلام
دار البحره← دار الاسلام
دار البغى← بغى
دار الحرب
دار الحرب به سرزمينها و
كشورهايى گفته مىشود كه خارج از قلمروى سيادت و حاكميت اسلام بوده و احكام اسلام
در آن پياده نميشود و حاكميت در أن با قانون غير الهى است. به مكه قبل از فتح آن و
بعد از هجرت، دار الحرب گفته مىشد، ولى پس از فتح مكه پيامبر (ص) فرمود: لا
هجرة بعد الفتح (1) و از آن پس مكه بخشى از دار الاسلام محسوب شد. بسيارى از فقها
ملاك در صدق عنوان دار الحرب را حاكميت كفار و اجراى احكام غير الهى دانستهاند.
قديمىترين تعريف كه در اين زمينه در دست است از محمد بن حسن شيبانى در سير كبير
است كه مىگويد: ملاك در عنوان دار، حاكميت و قدرت نظامى در اجراى قوانين است (2).
به همين دليل گفته مىشد كه
هرگاه احكام كفر در دار الاسلام اجرا شود، عنوان دار الحرب بر آن صادق شده بود.
(3) اين نظريه اگر در تفسير دار الحرب قابلقبول باشد در مورد تبيين دار الاسلام
با اشكال مواجه خواهد بود، زيرا در بيشتر كشورهاى اسلامى كنونى احكام اسلام اجرا
نميشود و قدرت نظامى و حاكميت با قوانين الهى نيست.
در مذهب حنفى ملاك در دار،
امنيت؛ و بر اين اساس هر كشورى كه امنيت از آن مسلمانان باشد، دار الاسلام بوده و
اگر در آن براى مسلمانان امنيتى نباشد دار الحرب است. امنيت مسلمانان با سه چيز از
ميان مىرود:
1. اجراى احكام كفر؛
2. همجوارى با دار الحرب؛
3. مسلمان و ذمى كه در امان
مسلمانان است در آن به جاى نماند (4).
مفاد اين سخن آن است كه مميز
دار الاسلام و دار الحرب حالت جنگ و ستيز بين آن دو نيست، بلكه