در چنين شرايطى رهبرانى مانند
«سوكارنو» پيشنهاد مىكنند كه:
«براى حفظ آزادى از يك سو، كه
خونبهاى ارزشمند خيل شهيدان است؛ و از سوى ديگر لجام زدن به دموكراسى مطلقۀ غربى
كه سيل بنيانكن آن ويرانى و تباهى و نابودى انقلاب را به دنبال دارد، بايد به
گونهاى اين انرژى عظيم و خروشان اراده متحد مردم را در خط رهبرى اصيل و بيدار و
صالح به سود مردم به راه انداخت و دموكراسى مطلق غربى را به دموكراسى ارشادشده
تبديل نمود»؛
11. رهبرى جهانى با خصيصۀ
امپرياليستى و استكبارى:
مىتوان هرگونه خط مشى و
سياستى را كه مبتنى بر سلطهطلبى و برترىجويى و بهرهكشى از ملتهاى ديگر باشد،
امپرياليسم ناميد. كشورهاى قدرتمندى كه در جهان اين خط مشى و سياست را دنبال مىكنند
در حقيقت داعيۀ رهبرى جهانى با خصلتهاى امپرياليستى دارند.
اين نوع رهبرى بصورتها و قالبهاى
متفاوتى در سطح بين المللى ظاهر مىشود:
الف - تقسيم دنيا و مرزهاى
جغرافياى به مناطق نفوذ سياسى براى هركدام از ابرقدرتها و بلوكبندى سياسى جهان؛
ب - تقسيمبندى نظامى و تبدل
كشورهاى مختلف به مناطق نفوذ نظامى براى ايجاد پايگاههاى نظامى و به دست آوردن
قلمروهاى راهبردى؛
ج - چپاول منافع و منابع ثروت
ملتها و به استثمار كشاندن نيروهاى آنها و به انحصار درآوردن توليد و اقتصاد در
سطح بينالملل؛
د - تحميل فرهنگهاى استكبارى
بر ملتها و جايگزين كردن آنها به جاى فرهنگهاى ملى و مردمى كشورهاى ضعيف و
ستمديده كه در نهايت آنها را از هويت ملى و فرهنگ اختصاصى، يعنى از شخصيت خود تهى
كنند و با اعطاى شخصيت كاذب، بتوانند به صورت عميقتر آنها را به اسارت بكشانند.
امروز دو بلوك شرق و غرب اين سياست ضد بشرى را دنبال مىكنند؛
12. رهبرى مكتبى براساس
حاكميت اصول:
د راين نوع رهبرى پايۀ اصلى،
مكتب و اصول مكتبى است و رهبرى سعى بر آن دارد كه با اتخاذ شيوهها و راههايى كه متناسب
با اصول مكتبى است، ايدئولوژى خود را حاكم گرداند. در رهبرى مكتبى فرد و شخص رهبر مطرح
نيست؛ اصالت با خود مكتب و اصول آن است. و به همين دليل راهبردها و تاكتيكهاى آن
نيز متناسب با اصول مكتب است.
اين شيوه از رهبرى بنابر
محتواى مكتبى كه زيربناى آن است، شكل مىگيرد؛ و به همين دليل ممكن است به صورتهاى
متفاوتى ظاهر شود. در اينجا براى اينكه تمامى جوانب مربوط به اين نوع رهبرى روشن
شود و در ضمن نمونههايى از آن ارائه شود، به ذكر چند مورد مبادرت مىشود:
الف - رهبرى برمبناى
ايدئولوژى نژادى: رهبرى برمبناى ايدئولوژى نژادى، مانند صهيونيسم كه سعى در متشكل
كردن يهوديان و تشكيل دولت براساس ايدئولوژى خاص در محدوده نژاد يهود داشت و
سرانجام به تشكيل دولت اسرائيل انجاميد. نهضت صهيونيسم را ازآنجهت نميتوان يك حركت
ناسيوناليستى خاص دانست كه آميخته با مذهب و يك نظام مكتبى است.
گرچه سران صهيونيسم جهانى
آيين يهود را پوششى براى مقاصد سياسى خود قرار دادهاند و آواره بودن يهوديان را
براى مشروع جلوه دادن انگيرههاى