سياست بيگانه بيرون است، شامل
مىشود و دولت اسلامى حفظ و حراست سرزمينهاى مزبور را در مقابل مداخله و تجاوزات
خارجى به عهده دارد، و ناگزير حدود متصرفات ارضى با وسايل مصنوعى و يا طبيعى مشخص
مىشود. (1)
قرآن در مواردى زمين را به
ملتها نسبت داده است، مانند آنجا كه به نقل از مردمى كه در برابر دعوت انبيا، به
تصور اينكه اينان نيز مانند جباران و سلاطين قصد تصرف سرزمينشان را دارند، مىگويد:
(قالُوا إِنْ هذانِ
لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما)(2)
(وگاه ملتى به تصور اينكه انبيا مزاحم زندگى آنها هستند، تهديد مىكردند كه آنان
را از سرزمين خود بيرون خواهند راند).
(وَ قالَ اَلَّذِينَ
كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي
مِلَّتِنا)(3) (فرعون نيز با استفاده از اين شايعه مردم را تهديد مىنمود
و بر عليه موسى مىشورانيد).
(قالَ أَ جِئْتَنا
لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى)(4)
(در چنين مواردى، ارض، در قلمروى ارضى كشورى كه داراى ملت و دولت و اقتدارات عمومى
است، اطلاق شده و به ملتى نسبت دادهشده است).
اين نوع اختصاص بى شك به صورت
مالكانه نيست، بلكه نشانگر نوعى اختصاص حقوقى است كه داراى احكام و آثار حقوقى
قابل توجهى است. از آن جمله تعرض و تجاوز به اين نوع ارض كه در اختيار امت و دولتى
بهطور مشروع خواهد بود، مجوز دفاع و عاملى بر جهاد است. قرآن تجاوز به قلمروى
ارضى را از انگيزههاى جهاد و قتال مىشمارد، زيرا در آيات فوقالذكر اصل ادعاى
فرعون و مردم نادانى كه حقيقت دعوت انبيا را به درستى درك نمىكردند را تخطئه نمىكند،
بلكه تطبيق اين اصل كلى را در مورد انبياء، اشتباه و خطا، و يا در جريان فرعون يك
دسيسۀ سياسى معرفى مىكند.
در تعدادى از آيات، اين نوع
ارض با كلمه دار و ديار نيز تفسير شده است:
(فَقالَ تَمَتَّعُوا
فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيّامٍ)(5) (صالح
پيامبر خدا، پس از نافرمانى مردمش آنها را تهديد كرد كه سه روز در شهرشان بمانند،
تا عذاب الهى را بچشند).
(أَ لَمْ تَرَ إِلَى
اَلَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ)(6)
(در اين آيه اشاره به هزاران نفر از مردم ديار و شهرى مىشود كه به بيرون پناه
بردند).
در آيات جهاد نيز بيرون كردن
مردمى از شهر و كشورشان تحت عنوان اخراج از بلاد محكوم شده و به مسلمانان به دليل
همين نوع تعدى دستور جهاد دادهشده است:(فَالَّذِينَ
هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ
قُتِلُوا). (7) و نيز در مورد چنين متجاوزانى، حالت خصمانه اعلامشده و جامعۀ
اسلامى از وابستگى و روابط دوستانه با آنها باز داشته شده است:
(إِنَّما يَنْهاكُمُ
اَللّهُ عَنِ اَلَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي اَلدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ
دِيارِكُمْ). (8) با دقت در تعبيراتى چون ارضكم،
ارضنا، داركم، ديارهم ودياركم، مفهوم جغرافيايى كشور ويا مفهوم حقوقى قلمروى ارضى كشور
در اصطلاح سياسى بهوضوح به دست مىآيد.
تقسيمبندى زمين به دو ناحيه
- به اعتبار حاكميت اسلام و حكومت كفر - به دار الاسلام و دار الكفر، گرچه به
صراحت در قرآن نيامده، ولى فقها به استناد روايات معتبر اسلامى براى توضيح آثار
حقوقى اين دو منطقه ارضى، ناگزير از آن شدهاند.
اختصاص دادن سرزمينى به ملتى،
آن گونه كه در قرآن آمده است، بيانگر اين حقيقت است كه جنين اختصاصى به رسميت
شناختهشده است، گو اينكه آنان به دين خدا نباشند و از احكام الهى و دعوت انبياء
نيز پيروى ننمايند:(وَ أَوْرَثَكُمْ
أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ