responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 138

حجت آشكارى است براى كسى كه با ما به ستيز و نزاع برخيزد. كيست كه با ما در فرمانروايى محمد و ميراث او به دشمنى برخيزد در صورتى كه ماييم نزديكان و عشيرۀ او، مگر آنكه روى‌گردان از حق و متمايل به باطل باشد و يا خود را به هلاكت اندازد.

حباب بن منذر برخاست و گفت: اى گروه انصار به سخن اين مرد و همراهانش گوش ندهيد كه بهره شما را در خلافت ببرند و اگر حاضر نيستند كه حق شما را بشناسند، آنها را از بلاد خود بيرون كنيد و خلافت را برگيريد و بر آنها فرمانروايى كنيد كه به راستى شما به خلافت سزاوارتريد، زيرا كسانى كه زير بار اين آيين نميرفتند با شمشير شما تسليم شده و آن را پذيرفتند. و جز اين رأى و نظريه‌اى ديگر درست نيست و راه صحيح همين است و هر كس جز اين نظر دهد، بينى او را با شمشير خرد خواهم كرد.

در اينجا بشير بن سعد خزرجى كه ديد انصار مى‌خواهند با سعد بن عباده بيعت كنند و خود بشير نيز با اينكه از خزرج و هم قبيله با سعد بود، ولى چون از رؤساى آنها بود و به سعد حسد مى‌ورزيد از جا برخاست و گفت: اى گروه انصار ما اگر چه داراى سابقۀ درخشانى (در اسلام) هستيم، اما نظر ما از جهاد و اسلام چيزى جز رضاى پروردگار و اطاعت پيغمبر نبود و شايسته نيست كه ما در برابر زحمتى كه متحمل شده‌ايم بخواهيم بر مردم رياست كرده و يا پاداشى در مقابل آن در دنيا دريافت داريم، همانا محمد (ص) مردى از قريش بود، و قوم و خويشان او به جانشينى او شايسته‌ترند و پناه مى‌برم به خدا اگر من در اين باره به نزاع با آنها برخيزم، شما هم از خدا بترسيد و با اينان منازعه نكنيد و مخالفت ننماييد!

در اين وقت ابو بكر از جا برخاست و گفت: اين عمر و ابو عبيده هستند با هر كدام كه مى‌خواهيد بيعت كنيد؟

آن دو گفتند: به خدا سوگند ما بر تو سبقت نجويم و تو بهترين مهاجران و «ثانى اثنين» (4) هستى و به جاى پيغمبر نماز خوانده‌اى و نماز بهترين برنامۀ دين است، دست خود را پيش آر تا با تو بيعت كنيم‌؟!

همين‌كه ابوبكر دستش را جلو برد و عمر و ابو عبيده خواستند با او بيعت كنند، بشير بن سعد برآمد و پيشدستى كرد و پيش از آنها با ابوبكر بيعت نمود.

حباب بن منذر كه چنان ديد او را مخاطب ساخته فرياد زد: اى بشير نفرين بر تو كه به خدا سوگند چيزى تو را بر اين كار وادار نكرد جز حسد و رشكى كه بر هم قبيله‌ات (يعنى سعد بن عباده) بردى.

به دنبال اين ماجرا وقتى طايفۀ اوس مشاهده كردند كه يكى از رؤساى خزرج با ابو بكر بيعت نمود، اسيد بن حضير نيز كه رييس اوس بود و به خاطر همان حسدى كه با سعد بن عباده داشت و روى رقابت با وى مايل نبود كه سعد بر آنها امارت كند، برخاست و با ابوبكر بيعت كرد، با بيعت وى همۀ قبيلۀ اوس با او بيعت كردند.

در اين وقت سعد بن عباده را كه بيمار بود از آنجا برداشته و به خانه آوردند و او در آن روز با ابوبكر بيعت نكرد و پس از آن نيز بيعت ننمود. عمر تصميم داشت او را به اكراه وادار به بيعت كند، ولى دوستانش بدو گفتند از اين كار صرف‌نظر كند، زيرا سعد بيعت نكند تا كشته شود، او نيز كشته نشود جز آنكه خاندانش كشته شوند و خاندان او كشته نشوند، جز آنكه قبيله خزرج كشته شوند و اگر قبيله خزرج به جنگ كشيده شوند قبيله اوس نيز با آنها همراهى خواهند كرد. و سعد در نمازها و جماعت‌هاى ايشان حاضر نميشد و به قضاوت و احكام ايشان اعتنا نمى‌كرد. اگر يارانى داشت با انها جنگ مى‌كرد و پيوسته در همين حال بود تا آنكه ابوبكر

نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 138
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست