بى شك اين حكم فقهى يعنى لزوم
مراجعه به دولت سلطان عادل، نمىتواند بهطور مجرد و به معناى آنكه اگر چنين دولتى
وجود داشت، تفسير شود، بلكه مفهوم سياسى آن ناگزير چنين خواهد بود كه نخست بايد در
انديشه وجود چنين نظام مشروعى باشد و در صورت امكان با ايجاد و تأسيس آن، زمينۀ
رجوع به آن را براى حل و فصل امور فراهم كند.
منبع
فقه سياسى 28/8.
سلطان عادل (از ديدگاه شيخ مفيد)
شيخ مفيد در باب وصيت از كتاب
المقنعه در بيان حالت فوت وصى كه كار وصايت بلاتكليف مىماند، مىنويسد: هرگاه وصى
فوت نمايد نظارت بر امور وصيت بر عهدۀ كسى است كه ناظر در امور مسلمانان است
و او ولايت و مسئوليت تنفيذ وصيت را به روالى كه وصى بايد انجام دهد، برعهده دارد.
وى در اين فرض از دولت مشروع به عنوان «الناظر فى امور المسلمانان» نام مىبرد كه صفت
«الناظر» حاكى از مهمترين مسئوليت دولت اسلامى يعنى نظارت بر تمامى امور كشور
اسلامى است.
قدر متيقن منظور از «امور
مسلمانان» امور عمومى و مسئوليتهاى دولتى است كه نظارت بر امور وصيت بر عهده كسى
است كه ناظر در امور مسلمانان است و او ولايت و مسئوليت دولت اسلامى يعنى نظارت بر
همۀ امور كشور اسلامى را دارا است كه شيخ مفيد از آن به سلطان عادل تعبير مىكند.
(او 2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
1 - المقنعه / 279؛ 2 - فقه
سياسى 28/8.
سلطانيسم← پا تريمونياليسم
سلفى گرى
سلفى به معناى پيروى از
انديشه و رويۀ انديشمندان برجستۀ گذشته، نام و صفتى است كه گروهى از
انديشمندان مسلمان در سده چهارم هجرى براى خود برگزيدند. در آغاز شكلگيرى تفكر
سلفى، مذهب فقهى حنبلى، بستر اصلى اين تحول فكرى بوده است و بانيان آن سعى بر آن
داشتند كه انديشههاى خود را به احمد بن حنبل نسبت دهند.
احمد بن حنبل امام مذهب فقهى
حنبلى محسوب مىشود (241-164 ه ق) آراى فقهى او از راه شاگردانش و نيز كتاب معروف
«مسند احمد بن حنبل» به دست آمده است. سبك علمى او به حديث بيشتر تمايل دارد، تا
رأى و اجتهاد.
سلفىها معتقدند احمد بن
حنبل، نخستين محدث و فقيهى بود كه انديشۀ اسلام خالص صحابه را احيا، و در
اين راه رنج مبارزه علمى را بر خود همراه كرد.
آنچه كه به نام انديشۀ سلفى
ناميده مىشود در واقع انتخاب تعدادى آراى كلامى و فقهى است و ايجاد ارتباط منطقى بين
آنها، به طورى كه هر كدام از آنها اشارتى به ديگرى و در جمع سامانى بر يك انديشۀ
منسجم باشد. هرچند كه ابن تيميه اين سامان دهى را معكوس انجام داده و براساس يك نظريه
از پيشساخته عناصر لازم آن را از ميان آراى گذشتگان انتخاب و براساس دلخواه تفسير
و تجزيه و تحليل كرده است.
اگر پيدايش انديشۀ سلفى
را در سده هفتم و ساماندهى آن توسط ابن تيميه را بپذيريم، دومين مرحله تحليل
تاريخى اين انديشه، جستوجوى علل و عواملى است كه چنين بازتاب فكرى را در آن عصر
بوجود آورده است.