شعار و علايمى كه نوعى
تبليغات جنگى محسوب مىشود، استفاده كنند. شعار در واقع، نشانۀ جبهۀ حق
و مبيّن اهداف جهاد است. در جنگ بدر شعار مسلمانان «يا نصر اللّه اقترب»، در جنگ احد
هم همين شعار بوده، در جنگ با يهوديان بنى نضير «يا روحالقدس» در جنگ حنين: «يا
بنى عبد اللّه» در جنگ احزاب «هم لا يبصرون»، در جريان حديبيه «على لعنة الله على
الظالمين نحن عباد اللّه حقا حقا» در تبوك «يا احد و يا صمد»، در جنگ صفين «يا نصر
اللّه» شعار بوده و شعار امام حسين (ع) در كربلا «يا محمد» بوده است.
در ديدگاه اسلام، تبليغات،
بازوى فرهنگى و سياسى جهاد، محسوب شده، اما با اين تفاوت كه تبليغات در جهاد
اسلامى، تنها براى فريب دشمن و يا تحريف واقعيتها نيست، هر نوع عمليات پيچيده كه
به گونههاى مختلف، قابل توجيه و تفسير است، نياز به تبيين اهداف و ابلاغ مقاصد و
تفسير اعمال دارد.
نيكوترين اعمال و شايستهترين
رفتار مىتواند توسط دشمن مورد تفسير منفى قرار گيرد، به گونهاى كه آنها را در
قالب بدترين و منفورترين اعمال جلوه دهد.
عمليات جنگى و اهداف آنها را
به خاطر پيچيدگى آنها و نيز به دليل امكان سوء استفاده دشمن از تفسيرهاى نادرست،
نميتوان رها كرد و از اين روست كه تبليغات در جنگ، در حقيقت بخشى از عمليات جنگى
محسوب مىشود.
دامنۀ عمليات فرهنگى و سياسى
تبليغات در جنگ تا بدانجا كشيده مىشود كه از دشمن و حاميان آن و نيز از همرزمان و
حاميان دوست فراتر مىرود و تمامى عوامل مؤثر در سرنوشت جنگ اعم از عوامل اثرگذار
بالفعل و بالقوه را فرا مىگيرد و با اذهان عمومى در سطح منطقه و احيانا در سطح
بين المللى، سر و كار پيدا مىكند.
همانگونه كه صلح از انديشهها
و افكار ريشه مىگيرد، جنگ نيز ريشه در انديشهها دارد، بستر عمومى هر دو حالت صلح
و جنگ، افكار و انديشههاست.
بىگمان عمليات فرهنگى و
سياسى در انديشهها بيش از سلاح و عمليات نظامى اثرگذار است.
اين ضرورت، در مورد اسلام كه
داراى اهداف به طور كامل ناهمگون با جلوههاى خشونتآميز جنگ دارد و در سختترين
صحنههاى جنگى، اصول انسانى و ارزشهاى والاى فرهنگى را دنبال مىكند، بيشتر صدق
مىكند و اسلام براى رساندن نداى انسانى خود از ميان چكاچك سلاحها، به توسل به
تبليغات و سلاح فرهنگى و سياسى نياز بيشترى دارد.
منبع
فقه سياسى 31/6-30.
شناسايى دولتها
مسئلۀ شناسايى دولتها كه
در نظام بين المللى مبناى عضويت در جامعه بين المللى تلقى مىشود، عبارت از عملى است
كه از طرف دولتهاى قديمى در جهت به رسميت شناختن دولتى نوبنياد انجام مىشود، به اينگونه
كه دولتى گواهى مىكند جمعيتى با يك قدرت مستقل سياسى در سرزمينى استقرار يافته
است.
عمل شناسايى دولتها در تاريخ
گذشته روابط ملتها، به صورت يك امر سنتى در صحنه روابط بين المللى انجام مىشده و
در حد يك قاعده عرفى عمل مىشده است و به تدريج از سده هيجدهم به شكل يك نهاد
حقوقى درآمد و با تشكيل سازمانهاى بين المللى به عنوان يك ضرورت در استيفاى حقوق
بين المللى و مزاياى ناشى از عضويت در جامعه بين المللى مطرح شد.
مؤسسۀ حقوق بينالملل در
اجلاسيۀ 1936 م. موضوع شناسايى دولتها را چنين تعريف كرد: «شناسايى عملى