responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 164

اسلام مى‌زيسته‌اند و در طول تاريخ بايد با آنها ارتباط برقرار كند به حال خودشان. واگذاشت.

روابط كشور اسلامى با ديگران مبنى بر تراضى طرفين نبود؛ بلكه مبتنى بر تفسير و تعبير سياسى و اخلاقى خود بود كه آن را برتر مى‌دانستند و در نهايت بايد تمام جهان تابع يك نظم قانونى و دينى باشند و اين نظم فائقه به وسيلۀ قدرت امام اجرا مى‌شد و از اين رو اسلام غير از ملت اسلام، هيپ ملتى را به رسميت نمى‌شناسد.

اين دو نظريه باوجود مشتركاتى كه از نظر استدلال دارند، از اين نقطه‌نظر متفاوتند كه خدورى در عين نفى شناسايى به صورت يك عمل دائمى، نوعى شناسايى موقت و اجبارى را مى پذيرد، كه السلام تا رسيدن به هدف نهايى خود ديگر كشورها و ملت‌ها را به‌طور موقت به حال خود رها مى‌كند و در اين مدت روابطى را با آنها بر اساس تفاهم و صلح موقت برقرار مى‌كند.

در صورتى كه برناردلوييس هرگونه شناسايى و رابطۀ صلح‌آميز را بين دار الاسلام و دار الكفر نفى مى‌كند.

برخى از نويسندگان مسلمان (3) معتقدند كه تأسيس حقوقى «استيمان»، اين اجازه را به دولت اسلامى داده است كه با كشورهاى ديگر رابطه صلح آميز برقرار كند و آنها را به رسميت بشناسد.

وى پس از آنكه صلح رومى و صلح مسيحى و صلح به مفهوم منشور سازمان ملل متحد را بررسى و نقد مى كند، و صلح اسلام را با صلح كوتاه مدت به معناى متاركۀ جنگ را كه پاپ از آن حمايت مى‌كرد، مغاير مى‌شمارد، مى‌گويد: بر فرض آنكه قبول كنيم اسلام با كفار معمولا در حال جنگ دائم به سر مى‌برد، به اين نكته مهم نيز بايد توجه داشت كه با وجود «امان» يا «زينهار» كه از جمله تأسيسات اسلامى است، حالت خصومت دائمى مورد بحث، جنبه نظرى محض به خود مى‌گيرد. در اسلام اصلى وجود دارد كه براساس آن هر مسلمانى اعم از زن و مرد، آزاد و برده، متقى و غير متقى، مى‌تواند به كافرى امان دهد؛ هر مسلمانى داراى ولايت (اختيار و قدرت) امانى است كه موجب مصونيت مى‌شود و آثارى بر آن مترتب مى‌شود.

اين مصونيت مطلق است و در مقابل تمامى مسلمانان مى‌توان بدان استناد جست. امان موضوع تعبير و تفسير گسترده‌اى قرارگرفته است و به همين جهت ممكن است به ساده‌ترين وجوه (براى مثال به كافر بگويد: نترس)، به‌طور ضمنى اعطا شود، يا حتى از قرائن و امارات موجود ناشى شود.

بعضى ديگر (4) بر اين عقيده‌اند كه جامعه مسلمانان با حاكم و يا حكام غيرمسلمانان آشنايى داشته و آنها را مى‌شناختند؛ ولى نه اينكه آنها را به رسميت بشناسند، زيرا در اين صورت جامعۀ غير مسلمانان حاكميت مساوى با جامعۀ مسلمانان داشتند كه مورد قبول اسلام نبوده است.

بر اين اساس، از جمله لوازم شناسايى حكومت غير مسلمان، اين بوده است كه اگر مسلمانان در اينگونه سرزمين‌ها زندگى مى‌كردند، حق نداشتند كه با حكومت غير مسلمان مخالفت و يا جنگ نمايند، در صورتى كه دستور بوده است كه چنين كنند. و نيز اگر مسلمان به كشور غير مسلمان پناه (امان) مى‌برد، اين فرد مسلمان بايد به قوانين دار الحرب و حكومتش احترام بگذارد، ولى او مجبور بود به دين خود عمل كند.

به اعتقاد برخى ديگر، اسلام از ديدگاه نظرى، فقط يك قدرت سياسى، و كشور اسلامى را به رسميت شناخته كه بايد تحت قانون واحد يعنى شريعت اسلام اداره شود. پذيرفتن و قبول كشورهاى غير اسلامى در صحنه بين المللى و برقرارى روابط سياسى با آنها، در قراردادى كه بين فرانسواى اول فرانسه و دولت سليمان،

نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 164
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست