در تاريخ جنبش سياسى مذهبى
سربداران امير على مؤيد به عنوان آخرين و دوازدهمين فرمانرواى دولت سربداران نامبرده
شده (7)، خواجه على مؤيد آخرين فرمانرواى سربدارى، از يكسو پيروى از جناح مذهبى
را برگزيد و از سوى ديگر با مكاتبه با فقهاى شيعه در حلب، حله و جبل عامل و دعوت
پرآوازهترين فقيه شيعه، شهيد اول به سبزوار مقر حكومت سربدارى بر رونق و گسترش
مذهب شيعۀ اثنى عشرى افزود.
اما رفتار بعدى وى با شيخ
صوفيان كه سرانجام به قتل وى منجر شد، نشان داد كه فرمانروايان سربدارى دچار چنان
تضادى در درون خويش شده بودند كه به راحتى با يك سوءظن، سر همديگر را مىبريدند و
به رسم هديه براى رقيب او مىفرستادند. (8)
اين نكته تلخ تاريخى مىتواند
به اين نوع پرسشها پاسخ دهد كه چرا شهيد اول زندگى در كنار متعصبان سرسخت اهل
تسنن را بر قبول دعوت امير على مؤيد فرمانرواى شيعى مذهب خراسان ترجيح داد و حتى
شهادت در مسير اول را به جاى عزت و شوكت دنيايى در مسير دوم برگزيد؟
يكسال قبل از شهادت شهيد اول
(785 ه - ق) سلسلۀ سربداران بر اثر سياست نادرست امير على مؤيد كه به تيمور
لنگ گوركانى براى سركوب مخالفان داخلى خود پناه برد، منقرض شد و مقر حكومت 49 سالۀ
سربداران توسط امير گوركانى با خاك يكسان و حاميان سربدارى بهطور فجيعى قتلعام گرديدند.
شهيد اول بيشترين عمر خود را
در جبل عامل و دمشق در حوزه حكومتى شامات به سر مىبرد و در آن زمان دولت بيدمر از
طرف سلطان مصر (برقوق) بر آن منطقه حكومت مىكرد و در دمشق مركز دولت بيدم قضات
متعصبى چون عباد بن جماعة شافعى و برخى از فقها مالكى، شرايط سختى را براى فقهاى
شيعه به وجود آورده بودند.
گزارشهاى تاريخى نشان مىدهد
كه شهيد اول باوجود تعصب شديد حاكم بر اوضاع دمشق در قلمرو شيعهنشين جبل عامل به
جز شهرت علمى حائز اقتدار سياسى نيز بوده و در عمل نظريۀ دولت در دولت را در
اين منطقه تنفيذ مىكرده است.
از جمله شواهد تاريخى در اين
زمينه، گزارشى است كه خوانسارى در روضات الجنات ارائه مىدهد كه در برخى از اسناد
معتبر به صورت حاشيه بر كتاب اللمعة الدمشقيه، چنين آمده است:
شخصى به نام محمد جالوشى (9)
در منطقۀ جبل عامل در يكى از روستاها ادعاى نبوت كرد و توسط شهيد اول تحت تعقيب
قرار گرفت و پس از اثبات ارتداد وى و ابطال سحر و شعبده هايى كه از او ديده شده
بود، با اجراى حدّ، اعدام شد. (10)
پس از مرگ وى كه نخست از
شيعيان و در مسلك شاگردان شهيد محسوب مىشد، يكى از پيروان متعصب او نوشتهاى را
به عنوان معتقدات شيعه و شهيد به امضاى تعداد زيادى از مردم منطقه رسانيد و آن را
براى قضات صيدا، بيروت و دمشق فرستاد. (11)
محاكمۀ شهيد در دادگاه دمشق،
توسط قاضى معروف شام، به نام عباد بن جماعة شافعى انجام و وى محكوم به يكسال زندان
شد. در گزارشهاى تاريخى، نوع اتهامات شهيد. در دادگاه دمشق مشخص نشده است، اما از
قرائن و شواهد جنين برمىآيد كه اتهام وى ارتداد و مستند آن اعتقادات شيعه در زمينۀ
ائمۀ اهل بيت (ع) و برخى از صحابه و فتوا به حليت ازدواج موقت بوده است.
از آنجا كه در مذهب شافعى به
مرتد فرصت بازگشت از ارتداد داده مىشود، شهيد پس از گذراندن