دعوت شد و در خلال اين سفرها
مدتى در استانبول به تدريس اشتغال ورزيده و مدت پنج سال در مدرسۀ نوريۀ
بعلبك توقف كرده و مذاهب خمسه را تدريس مىكرده است. (5)
پرداختن به علوم و كتب اهل
سنت و تلمذ و كسب علم از استادان مذاهب اربعه در رويۀ فقهاى شيعه سابقهاى طولانى
دارد.
از شهيد ثانى بيش از هفتاد
جلد كتاب بازمانده كه بيشترين آنها در مباحث فقه استدلالى است و بعضى از آنها در
زمان حيات وى در حوزههاى علميۀ شيعه مانند حوزه اصفهان مورد استقبال علما و
فقهاى شيعه قرار گرفته است. از آن جمله كتاب الروضه البهيه فى شرح اللمعة الدمشقيه
كه در زمان حيات مؤلف در اصفهان به عنوان كتاب درسى پذيرفته شد.
در گزارشهاى تاريخى در مورد
شهيد اول و دوم مزاحم و عامل اصلى شهادت آن دو، قضات صيدا و يا دمشق ذكر شدهاند و
گزارشها در كل حاكى از تقيه و تعصب شديد است. به طورى كه اختفا و سفر پنهانى شهيد
دوم به حجاز هم نتوانست وى را از تعقيب قاضى متعصب نجات دهد. توسل قاضى به سلطان
عثمانى براى دستگيرى شهيد در مكه به نتيجه رسيد، اما با استمهال وى پس از انجام
مراسم حج به همراه مأمور، عازم استانبول شده ولى به دلايل نامعلومى در اثناى راه
توسط مأمور عثمانى در محلى به نام بيزيد به شهادت مىرسد و بنا به گزارشى سر جدا
شدهاش را به دربار عثمانى مىبرند. (6)
شهيد ثانى با وجود احراز مقام
علمى اجتهاد و شروع به تأليفات فقهى استدلالى در سن سى و سه سالگى، اما از اظهار
آن سخت خوددارى مىكرده و كتابهاى فقهى استدلالى خود را در ابتداى امر پنهان مىداشته
است، شهرت فقاهتى شهيد دوم از سال 948 ه ق آغاز شد و آن هنگامى بود كه مؤلفات وى
مورد استقبال شايان قرار گرفت. (7)
شهيد ثانى شخصيتى است كه در
حوزۀ فقاهتى شيعه، مقارن فوت محقق ثانى طلوع كرده و آوازه فقاهتى و كتابهاى
وى در عصر خود به محافل علمى شيعه و از جمله حوزههاى پررونق شيعه در ايران مىرسد
كه با هالهاى از ابهام سئوال انگيز همراه است.
بىشك اكتفا كردن به ذكر
مباحث سنتى فقه در مسائل سياسى فقه شيعه در كتابهاى شهيد ثانى توجيهى به طور كامل
منطقى دارد.
از وى كه جانش همواره در خطر
تعصبات قديمى بوده و تأليفاتش در معرض حوزههاى علمى و محافل مذهبى زمان خود قرار
داشته، بيش از اين نميتوان انتظار داشت، اما فقط ابهام انزواى وى نسبت به ايران
مهد تشيع فقاهتى است كه حتى وى به اصفهان مركز حوزۀ علميه پررونق شيعه نيز براى
تدريس و عرضه كردن مؤلفاتش سفرى هرچند كوتاه نكرده است؟
تنها انگيزه معقولى كه در اين
زمينه به نظر مىرسد و با برخى از شواهد تاريخى نيز قابل تأييد است، مسئلۀ گرم
نگهداشتن كانون تشيع فقاهتى در جبل عامل منطقۀ سابقهدار شيعه و ركن پاسدار تشيع
است كه شهيد ثانى را وادار به پيروى از راه شهيد اول كرد و باوجود زندگى آكنده از تقيّۀ
شديد و آزار و ترس بر جان خويش، حفظ اين سنگر و پايگاه فقاهتى تشيع را بر هر چيزى
حتى زندگى باشكوه در ايران صفوى ترجيح داده و از سفر هر چند كوتاه به ايران كه
ممكن بود منجر به سرنوشت محقق كركى شود، اجتناب ورزد.
گزارش ابن العودى از انگيزه
سفر استادش به روم شرقى و مركز حكومت سلاطين عثمانى و تأكيد براينكه وى در اين سفر
پرمشقت به دنبال كسب مجوز تدريس در مدارس رسمى اهل سنت بوده، نشان مىدهد كه