خوانده و مؤمنه و متعبده و از
خاندان انصارى هاى دزفول بوده است، گويند سعى داشته كه هنگام شير دادن به فرزند
بزرگ خود - مرتضى - با وضو باشد.
مرتضى از كودكى چنان شوق
تحصيل داشته و با كوشش بسيار به درس و مطالعه مشغول بوده كه كمتر به بازىهاى
بچگانه مى پرداخته است، چنانكه در دهسالگى كوچههاى نزديك به خانۀ خود را نمىشناخته،
گويند روزى پدرش خواست او را به جايى بفرستد كه تا خانۀ آنها راه چندانى نبود،
به پدرش گفت: كوچهاى را كه نام مىبرى، نمىدانم كجاست! در حالى كه در همان زمان
روزى جمعى از طلاب كه به سن از او بسيار بزرگتر بودند، درباره معناى كلمۀ اسنى
بحث مىكنند، مرتضاى دهساله به آنها مىگويد: اسنى يعنى روشنتر و توجه آنها را به
شعر نصاب الصيبان: ضياء نور و سنى روشنى افق چه كران... جلب كرد و به مباحثه و قيل
و قال آنها خاتمه داد. شيخ مرتضى به روزگار نوجوانى طلبهاى پركار و خوشفكر و
خداترس بود، اغلب تا نيمهشب به مطالعه و نوشتن درسهاى خود مشغول بود، اول شب شام
نميخورد تا خوابش نيايد و پس از رسيدگى به دروس خود، شام مىخورد. شيخ مرتضى ادبيات
عرب و مقدمات را نزد پدرش و فضلاى دزفول خواند و فقه و اصول دورۀ سطح را خدمت
عموزاده خود شيخ انصارى كه از فقهاى درجه اول دزفول بود، تحصيل كرد و سپس به همراه
پدرش براى تكميل تحصيلات، به عتبات - كربلا و نجف - رفت.
شيخ محمد امين به سال 1232 ه
- ق. براى زيارت كربلا و نجف اشرف به عراق رفت و فرزند هيجده سالهاش را با خود
برد، تا در آنجا كه از مراكز بزرگ علمى شيعه بود، دوره عالى فقه و اصول را ببيند و
تحصيلات خود را كامل كند. شيخ محمد امين در كربلا به خدمت سيد محمد مجاهد كه از
فقهاى بزرگ شيعه در آن زمان بود و رياست حوزه كربلا را داشت، رسيد و به ايشان عرضه
داشت: فرزندم را براى استفاده از محضر مبارك آورده و به شيخ مرتضى كه در آخر مجلس
نشسته بود، اشاره كرد. سيد نگاهى خاص به شيخ مرتضى كرد! زيرا كمتر كسى با اين سن و
سال كم مىتوانست از محضر درس استاد و فقيهى بزرگ چون او استفاده كند، براى آزمايش
معلومات فقهى طلبۀ جوان مسئلهاى پيش آورد و گفت: شنيدهام برادرم شيخ حسين در
دزفول نماز جمعه مىخواند در حالى كه برخى از فقهاى شيعه، اقامۀ نماز جمعه را
در زمان غيبت ولىعصر (عج) جايز نميدانند! در اين موقع شيخ مرتضى دلايلى در وجوب نماز
جمعه در زمان غيبت آورد كه سيد مجاهد از تقرير دلايل و بيان مطلب او شگفتزده شد و
به شيخ محمد امين رو كرد و گفت:
اين جوان نبوغ ذاتى دارد، او
را به صاحب اين حرم - اشاره به بارگاه امام حسين عليهالسلام كرد - بسپاريد.
شيخ مرتضى چهار سال از محضر
دو فقيه بزرگ يعنى سيد مجاهد و شريف العلما استفاده كرد، بعد از آن براى ملاقات با
پدر به دزفول مراجعت كرد. شيخ انصارى چون شوق تحصيل علم در وجودش جوشش مىكرد و
مقام علمى فقهاى كربلا و نجف را درك كرده بود، بيش از يك سال نتوانست در دزفول
بماند و سال 1237 ق.
براى بار دوم به عتبات رفت و
يك سال از مجلس درس شيخ موسى فرزند جعفر كاشف الغطا بهرهمند شد و پس از دو سال به
دزفول باز گشت. در ظاهر توقف كوتاه شيخ انصارى در سفر دوم، سببش آن بوده كه خودش
را از درس و بحث علما بى نياز دانسته و محاصره كربلا توسط داود پاشا حاكم دولت
عثمانى در بغداد، كه به سال 1239 ق. بوده، او را نگران كرده است. در اين زمان كه
شيخ انصارى 25 سال داشت با دختر شيخ حسين - استاد نخستين خود - ازدواج كرد.