را ترك نموده و ملائكه را قبلۀ
عبادات، و منشأ نجات و هدايت خود مىدانند و جه بسا آنان را اصحاب روحانيان مىنامند...».
در ذيل آيۀ 62 كه همان گفتار امين الاسلام طبرسى را نقل كرده است.
آلوسى مىنويسد: «صائبه امت
بزرگى بودهاند... و اينان قوم ابراهيم و اهل دعوت او بودهاند، در حران زندگى مىكردند.
صابئه دو گروه هستند، صابئه حنفاء، و صابئۀ مشرك، و مشركين از آنان كواكب هفتگانه
و بروج اثنى عشر را تعظيم مىكنند...». (4)
منابع
1 - دائره المعارف اسلام
22/4؛ 2 - همان؛ 3 - فقه سياسى 243/1؛ 4 - تفسير نمونه 45/14-44، همان 1 /
291-288.
صاحبان قدرت← اهل الشوكة
صاحب جواهر
يكى از فقهاى نامدار و جاودان
شيعه، محمدحسن نجفى، صاحب كتاب «جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام» است. جد سوم
ايشان، شيخ عبد الرحيم شريف، از اصفهان راهى نجف و در آنجا ساكن مىشود. پدرش
«محمدباقر نجفى» و مادرش از سادات آل حجاب (قبيلهاى ساكن در اطراف شهر حله) بود.
به اين ترتيب او در خانوادهاى
عالم و متدين پرورش يافت. (1)
سال تولدش به طور دقيق مشخص
نيست، اما مىتوان از روى قراين و شواهدى، حدود سالهاى 1202 ه - در نجف را
برآورد كرد. تحصيلات مقدماتى را نزد اساتيدى چون؛ شيخ حسن، شيخ قاسم ال محى الدين
و سيد حسين شقرايى عاملى فراگرفت. و سپس از محضر بزرگانى مثل سيد محمد جواد عاملى
(صاحب مفتاح الكرامه)، شيخ جعفر نجفى (صاحب كشف الغطاء) و پسرش شيخ موسى استفاده
كرده و به درجۀ اجتهاد نايل آمد. و به تأليف كتاب «جواهر كلام» همت گذارد.
(2)
طلاب و فضلاى زيادى در محضرش
به شاگردى مىپرداختند، كه از برجستهترين آنها مىتوان به؛ سيد حسين كوه كمرهاى
(مرجعيت عالى مقام عصر خويش)، ملا على كنى (مرجع تقليد تهران و صاحب ايضاح
المشتبهات و توضيح المقال) محمد ايروانى (مرجع تقليد شيعيان ايران، هند، تركيه
و... و رييس حوزه نجف)، شيخ جعفر تسترى يا شوشترى (فقيه، واعظ و عالمى وارسته)
و..، اشاره كرد.
از معاصران شيخ مىتوان؛ شيخ
جواد (صاحب شرح اللمعتين)، شيخ محسن خنفر، شيخ محسن اعسم (صاحب كشف الفلام) و...
نام برد.
وضع زندگى صاحب جواهر تا
حدودى خوب بود و در رفاه زندگى مىكردند، چنانكه از شيخ مرتضى انصارى (ره) (مرجع و
فقيه بزرگ شيعه) در اين مورد سوال كردند كه چرا شما در زهد و فقر ولى صاحب جواهر
آنگونه زندگى مىكردند؟! در پاسخ گفتند: «شيخ محمد حسن عزت و شرف دين را اراده
كرده بود، ولى من زهد آنرا اراده كردهام». (3)
شيخ، هشت پسر و تعدادى دختر
از خود به يادگار گذاشت كه مشهورترين آنها؛ شيخ محمد (معروف به «حميّد» بزرگترين و
برجستهترين فرزندان، كه مدرس و امام جماعت بود و در زمان حيات پدر در سال 1250 ه
- رحلت كرد) شيخ عبد الحسين (فقيه بزرگوار و مشهور به علامه)، شيخ حسين (اديب و
شاعرى ماهر و فاضل) و شيخ حسن (از علما و فقهاى روزگار خويش) بود. (4)