بعثت تصميم جمعى خود را مبنى
بر محاصره اقتصادى پيامبر (ص) و يارانش در شعب ابوطالب و نيز در سال سيزدهم بعثت
رأى جمعى خود را مبنى بر ترور و قتل پيامبر (ص) گرفتند.
دار الندوه از اماكن تاريخى
مهمى است كه هم در دوران جاهليت و هم در عصر پيامبر (ص) نقش سياسى و اجتماعى مهمى
را در اوضاع مكه و حجاز ايفا مىكرد و مركز خطرناكترين توطئهها بر عليه اسلام و
جان پيامبر (ص) و مسلمانان غيور و مقاوم بود.
در دوره خلفاى عباسى محل دار
الندوه به مسجد تبديل شد و در توسعۀ مسجد الحرام در داخل آن قرار گرفت، اما نشانى
از آن به جاى نماند و مستند عينى بخشى از تاريخ جاهلى و اسلام از ميان رفت.
منبع
فقه سياسى 149/5-148.
دار الهجره
دار الهجره در مقابل دار
الاستضعاف به سرزمين و كشورى گفته مىشود كه در آن شرايط و امنيت لازم براى
ديندارى و زندگى بر محور عقيده و ايمان براى مسلمان فراهم نباشد. در سيره پيامبر
اكرم (ص) و رفتار سياسى آن حضرت بهطور مكرر نقلشده كه پيامبر (ص) هرگاه گروهى را
براى مأموريت، به ويژه مأموريتهاى نظامى مىفرستاد، به آنها توصيه مىكرد كه: به
هنگام رودررويى با دشمن آنها را به سه امر دعوت كنيد و هر كد امرا كه از شما
پذيرفتند بدان رضايت دهيد و با آنها كارى نداشته باشيد. ابتدا آنان را به اسلام
دعوت كنيد هرگاه پذيرفتند از آنها قبول كنيد و از هرگونه گزند نسبت به آنان خود
دارى كنيد. سپس به آنها (كه اسلام را پذيرفتهاند)، پيشنهاد كنيد كه از «دارشان»
به «دار المهاجرين» هجرت كنند، و بدانند كه در اين صورت از همۀ مزاياى مهاجران
برخوردار خواهند بود و اگر در دارشان (دار الكفر) باقى ماندند، مانند باديهنشين
هاى مسلمان بايد احكام اسلام را اجرا كنند ولى در غنائم سهمى نخواهند داشت، مگر
آنكه با مجاهدان اسلام همرزم شوند (1).
مفهوم اين گفتار آن است كه مسلمان
بايد به دار الهجره و يا دار المهاجرين انتقال پيدا كند و ماندن وى در دار الكفر
ممنوع بوده و موجب محروميت از مزاياى تابعيت دار الاسلام است.
قرآن نيز در اين مورد تأكيد
دارد كه مستضعفان بايد از راه مهاجرت امكان انجام وظايف و تعهدات اسلامى خود را بازيابند
و در غير اين صورت مسئول هستند:
(قالُوا أَ لَمْ
تَكُنْ أَرْضُ اَللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها)(2)
(به هنگام مرگ به آنها كه بر اثر ماندن در شرايط اختناق و استضعاف قادر به انجام
وظايف خود نشدهاند، گفته مىشود: آيا زمين خدا پهناور نبود كه در أن هجرت
نماييد؟).
گرچه مفاد آيۀ هجرت بيشتر
از اين نيست كه هر كس نتواند در شرايط خاصى به تكاليف و تعهدات عبادى و اجتماعى
خود براساس قوانين شرع عمل كند، بايد خود را از آن شرايط محدودكننده بيرون آورد، و
اين نوع هجرت مستلزم انتقال به دار الاسلام نيست، زيرا ممكن است با هجرت به بخشى
از دار الكفر كه امكان عمل به تعهدات اسلامى در آنجا وجود دارد، وظيفۀ هجرت كه
در آيه آمده، انجام بگيرد.
ولى دار الاسلام نيز خود يكى
از مصاديق دار الهجره اى است كه در آيه بهطور ضمنى بيانشده است و مسلمان در
هركجا كه به سر مىبرد، مىتواند با هجرت به دار الاسلام امكان لازم را براى اداى
واجبات و تعهدات اسلامى خود تحصيل كند.