داورى، هر فعلى را اعم از فعل
واجب يا ممكن، با آن مىسنجند، در حالى كه گروه مخالف براى عدل و ظلم، معيار خاص
قائل نبوده و فعل خدا را فراتر از آن مىدانند كه با معيارهاى بشرى سنجيده شود.
روى اين اساس، مفهومى «عدل» نزد «عدليه» مفهوم جز آنچه كه اشاعره مدعى آن شدهاند،
پيدا خواهد كرد.
اين نابسامانى به تفسير عدل،
اختصاص ندارد، بلكه بر سرچشمۀ آن نيز حاكم است. عدل و ظلم از شاخههاى حسن و
قبح به شمار مىروند، همان اختلاف نيز در مسئلۀ دوم حاكم و جارى است. (1)
عدليه معتقدند كه عقل و خرد
توانايى درك مفاهيم حسن و قبح را دارد و مىتواند با مراجعه به وجدان فرد زيبا را
از نازيبا تمييز دهد. در حالى كه از نظر اشاعره حسن و قبح داراى معيار و ملاك خاص
نيست، تا بتوان افعال بشر و يا خدا را با آنها سنجيد، بلكه بايد در شناسايى مصاديق
آن در انتظار شرع نشست و آنچه را كه او حسن بداند، ما نيز او را زيبا و آنچه را
قبح مىشمارد ما نيز او را قبيح خواهيم شمرد.
اين دو نوع نابسمانى در تفسير
عدل و ريشه آن حسن و قبح، سبب شده است كه دو مكتب به نام مكتب عدليه و مكتب اشاعره
پديد آيد، در حالى كه هر دو مكتب مدعى وصف الهى به عدل هستند اما در شناسايى موارد
آن به طور كامل با هم اختلاف دارند و از اين جهت عدل ميان دو گروه گويا دو مفهوم
مختلف و گوناگون دارد. (2)
پس، عقيدۀ عدليه، احكام
الهى را تابع مصالح و مفاسد خلق مىشمارد. (3
عرف عبارت از عملى است كه
اكثريت مردم آن را بهطور مكرر و ارادى، بدون احساس نفرت و كراهت انجام مىدهند؛ و
گاه در تعبيرات فقها آن را بناى عقلا مىنامند و گاهى نيز به آن سيرۀ عملى اطلاق
مىكنند؛ سيره عملى را بيشتر در مورد اجماع عملى مسلمانان به كار مىبرند كه نوعى
اجماع به شمار رفته؛ و در صورتى كه التزام مسلمانان مستند به ايمان و تقيد آنها به
احكام شرع باشد، به عنوان دليل شرعى بر اثبات حكم شرعى استفاده مىشود. عرف به اين
معنا اختصاص به گفتار و عمل پيدا مىكند و از حوزه طبيعت خارج مىشود، در حالى كه
عادت شامل مسائل طبيعى مانند سن بلوغ نيز مىشود. گرچه در ظاهر فقها عرف را مختص
به عمل نميشمارند، بلكه درمورد تشخيص دلالت الفاظ و مفاهيم محاورهاى نيز آن را به
عنوان يك اصل و دليل مقبول مورد استناد قرار مىدهند (مانند اصالة الظهور و اصالة
الاطلاق)، ولى با دقت روشن مىشود كه نظر فقها در اين موارد نيز همان عمل اكثريت
مردم بطور مكرر و ارادى بر طبق اصول و ضوابط دلالتهاى لفظى است.
فقها اين جمله را كه: «العرف
ببابك» جون مثلى مقبول براى استناد به عرف به كار مىبرند، و ابن عابدين از فقهاى
مشهور حنفى كتابى به نام نشر العرف نوشته و سيوطى فقيه و محدث شافعى، عرف و عادت
را به استناد حديث: «ما راه المسلمون حسنا فهو عند اللّه حسن»، آنچه كه مسلمانان
خوب مىشمارند، پيش خدا نيز نيكوست (1)؛ منبع تشخيص حق شمرده است. راى در اين حديث
به معناى تشخيص نظرى نيست؛ بلكه به