در اعتبار عرف به عنوان يك
منبع حقوقى در فقه اسلام چه در حقوق داخلى و چه در رابطه با حقوق بينالملل، ترديد
نبايد كرد. ولى مسئلۀ مهم اين است كه در نظام فقهى اسلام، عرف هنگامى معتبر است
كه قانون وحى (كتاب و سنت) در مورد آن ساكت باشد؛ و از اين رو عرف اختصاص به
معاملات و توصليّات (در اصطلاح اصول فقه) ندارد؛ و حتى در عباديّات نيز جارى است.
فقها در استناد به عرف تا
آنجا پيش مىروند كه در پارهاى موارد عرف ريشهدار را مقدّم بر بيان ظاهرى شرع مىدانند؛
و بيان ساده و ضعيف را در رد عرف شايع و ريشهدار كافى نميبينند. در چنين مواردى
لازم مىدانند شرع با بيانى رسا و تأكيدها و الزامات بسيار مؤكد، نفى اعتبار عرف
را به مردم تفهيم كند و عدم اعتبار عرف را در چنين مواردى به اصطلاح جا بيندازد.
مانند آن شيوهاى كه اسلام در
نفى ربا و نفى نكاح شغار و بىاعتبارى فرزندخواندگى به كار برده است.
در سطح بين المللى نيز تمامى
رسوم و عاداتى كه بطور يكنواخت و به تدريج و با گذشت زمان در جوامع بشرى شكل
گرفته؛ و افراد آن جامعه الزامى بودن آن را احساس كردهاند تا آنجا كه در شريعت
اسلامى منعى و ردّى درباره آن رسوم داده نشده؛ اعتبار دارد. و تكرار اعمال مشابه
ملتها در برخورد خارجى با يكديگر كه به تدريج در روابط مشترك آنها جنبۀ الزامى
يافته، موجب مىشود در روابط سياسى و خارجى نيز معتبر شناخته شود.
در تمامى مسائل سياسى و
حكومتى نيز عرف بعنوان يك منبع حقوقى شناخته مىشود؛ و در تشخيص عرف احراز دو عنصر
اختصاصى آن يعنى تكرار مستمر و جنبۀ الزامى بودن آن ازطرف همه يا اكثريّت مردم،
ضرورى است. (8)
منابع
1 - حقوق اسلام / 22؛ 2 -
اصول الفقه، 30/2؛ 3 - دانشنامه حقوقى، 58/2؛ 4 - الحاوى، 359/2؛ 5 - شرح اللمعه،
276/5؛ 6 - رسائل ابن عابدين، 126/2؛ 7 - حقوق اسلام / 31؛ 8. فقه سياسى،
219/2-214.
عرف (و عوامل ايجاد آن)
عوامل بوجود آورنده عرف و
قواعد آن را مىتوان در موارد زير خلاصه كرد:
1. ادراكات ذاتى و مستقلات
عقلى؛
2. اعتقادات و ايدئولوژى
جامعه؛
3. حكومتها و قدرتهاى حاكم
و عوامل نفوذ؛
4. عامل تقليد و تقديس؛
5. فرهنگ و تمدن؛
6. فناورى؛
7. اديان الهى؛
8. تبادل و تعاطى عرف ها؛
9. انسانهاى برجسته.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع
فقه سياسى 194/9-192.
عريف
دو واژۀ «عريف» و «نقيب»
در تاريخ و متون اسلامى نشانگر سابقۀ ممتد شبكه اطلاعاتى در تفكر دينى بهطور
عام و انديشۀ اسلامى بهطور خاص است.
«عريف» به كسى گفته مىشد كه
مسئوليت خاصى را در زمينۀ شناخت خصوصيات و اخبار قوم، قبيله و اشخاص داشته و
در موقعيتهاى مناسب مورد مشاهده مسئولان قرار گرفته و اطلاعات لازم را در اختيار
آنان قرار مىداد و به خاطر اين خصوصيت به سرپرستى آنها گمارده مىشد. (1)