سرزمين اسلامى و غير اسلامى
انتشار دادند و بر اين اساس مذهب جعفرى در فقه بنيان گرفت.
در اين عصر فقهاى بزرگى چون
ابان بن تغلب و محمد مسلم و زراه بن اعين و جابر بن يزيد جعفى و معاويه بن عمار
ساباطى در مكتب فقه جعفرى پرورش يافتند كه امام صادق (ع) درباره بعضى ازآنها فرمود
اگر نبودند آثار نبوت از ميان مىرفت. و هم در اين عصر بود كه هزاران مجموعه در
حديث، به عنوان اصل به رشته تحرير درآمد.
منابع
وسائلالشيعه 104/18؛ علم
الحديث و درايه الحديث، كاظم شانهچى / 74؛ فقه سياسى 39/2.
عصر فترت
عصر فترت كه نام ديگر اين
دوره، عصر مقلّده است، دورهاى از تاريخ تكوين و تدوين فقه شيعه بوده كه از زمان
فوت شيخ طوسى (متوفاى 460 ه) تا قيام ابن ادريس طول مىكشد. شيخ طوسى در زمان حيات
خويش تعداد 13590 حديث در كتاب تهذيب و 5511 حديث در كتاب استبصار، گرد آورى كرده
است.
در عصر فترت، به دليل عظمت و
مقام علمى شيخ طوسى بيشتر فقها از آراى فقهى شيخ پيروى مىكردند و به خود اجازه آن
را نميدادند كه در برابر آرا و اجتهادهاى شيخ اظهار نظر كنند. اين عصر را معمولا
عصر مقلده يعنى دوران تقليد مىنامند.
اين عصر بالغ بر يكصد سال به
طول انجاميد. قيام پرخاشگرانۀ ابن ادريس حلى بر عليه وضع تقليد گونه دوران فترت،
به اين دوران پايان بخشيد و به وسيلۀ اين فقيه نقاد، اجتهاد در فقه شيعه بار
ديگر احيا گرديد.
مهمترين اثر بازمانده از ابن
ادريس كتاب «السرائر» است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع
فقه سياسى 41/2.
عطوفت
از اصول حاكم بر نظام ادارى
عطوفت و مهرورزى است. در بينش اسلامى رابطۀ مديريت و نيروها از حد برادرى فراتر
و رقيقتر و عاطفى تر است چون مسئول، خود را پدر نسبت به نيروهاى خويش مىبيند و به
آنها عشق مىورزد، و لغزشها و خطاهاى نيروها هرگز وى را از مهر پدرى باز
نميدارد.(وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا
مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع
آلعمران / 159؛ فقه سياسى
494/7.
عقد
در اصطلاح فقهى عقد عبارت است
از انشاى ماهيتى كه داراى آثار حقوقى است. يعنى انتقال مالكيت يا پيدايش تعهد از
آثار عقد است نه ماهيت آن. (1)
برخى از حقوقدانان عقد را
همان تراضى ايجاد كنندۀ تعهد دانسته و بر اين اساس عقد را چنين تعريف كردهاند:
«توافق دو يا چند اراده است كه به منظور ايجاد آثار حقوقى انجام مىشود» (2) عقد
علىالاصول به منظور ايجاد تعهد واقع مىشود و با قصد انشا همراه است تا به اين
وسيله مفاد مفاهيمى چون بيع، رهن، صلح و نظاير آنها ايجاد مىشود و حتى انتقال
مالكيت نيز از آثار آن محسوب مىشود. پس با توجه به مفهوم اصطلاحى عقد در فقه
نميتوان ترديد داشت كه عقد همواره به معناى ايجاد متعلق آن است و به همين لحاظ
نبايد هر نوع قرارداد از ديدگاه فقه، عقد تلقى شود. عقد به عقود معينى نظير بيع،
اجاره و وكالت اطلاق مىشود. مفسران عقد را به «اوكد العهد» و فقها آن را به «عهد
مشدد» (محكم و ناگسستنى) تفسير كردهاند. (3) بايد توجه داشت