مسلح با اراده و فرمان و حاكميت
خداست و به همين دليل فرمانده، داراى دو پيوند عميق است كه از يكسو با خدا و پيوند
اعتقادى با مكتب كه او را از اغراض شخصى و منيّت خارج و به يك هويت مكتبى و حل شده
در مكتب تبديل مىكند و از سوى ديگر پيوندى با مردم دارد كه اراده نظامى او را
جوشيده از مردم و زندگيش را براى مردم و او را وقف جامعه مىكند.
فرماندهى در اين طرح، براى
خود در برابر خدا هيچ گونه استقلال و شخصيت و اراده متمايزى قائل نيست، فقط اراده
خدا و شخصيت مطلوب خداست كه در وجود وى متجلى مىشود و نيز در برابر نيروهاى رزمى،
تمايلات و خواستههاى خويش را در منافع و مصالح عمومى مردم آنچنان حل كرده كه همه
چيز را براى رسيدن به هدفهاى الهى مىجويد و راهى جز پيروزى نيروهايش در راه حق
نمىطلبد.
پيوند فرمانده با مكتب به
گونهاى است كه همواره او را از خارج شدن از فرمان خدا، حق، قسط و عدل باز مىدارد
و پيوند با نيروى رزمنده نيز بدان گونه است كه وى را از هر نوع خود محورى،
سودجويى، خيانت به منافع و مصالح رزمى مانع مىشود و در هر دو پيوند، پايه اصلى
ايمان، اعتقاد و باورى است كه جان و همه وجود فرمانده و رهبر نظامى را لبريز كرده
است. همچنين رابطۀ مردم با امام و رهبرى ولايت فقيه، رابطۀ مبتنى بر تمايلات
نيست كه قابل تغيير و زودگذر باشد بلكه يك رابطۀ اعتقادى و معنوى ثابتى است كه
عشقى متقابل، عميق و ديرپاى را ايجاد مىكند.
فرماندهى در نظام امامت
بالاصاله به صورت مستقيم در رابطه با امام معصوم بوده و از ناحيۀ مقام عصمت
تعيين مىشود. همچون مالك اشتر و عدى بن حاتم و صعصعه كه از طرف امير المؤمنين (ع)
به فرماندهى نصب شدند و در نظام ولايت فقيه نيز بنابر آنچه كه از عهدنامۀ مالك
اشتر استفاده مىشود، اختيار تعيين فرماندهان نظامى مصر از طرف امير المؤمنين (ع) به
مالك اشتر تفويض شده بود و نيز با توجه به احاديث ولايت فقيه نصب فرماندهان با ولى
فقيه است و اين خود رسالت فرماندهى را به دليل لزوم تناسب و سنخيّت بين فرماندهان
و امام معصوم (ع) و يا ولىفقيه روشن مىكند.
در فرماندهى گرچه علم و
كاردانى شرط اساسى است، ولى تنها با علم و كاردانى نميتوان رهبرى نظامى و شايسته
بود، به قول مرحوم آيت اللّه العظمى ميرزاى شيرازى بزرگ، رهبر جنبش تنباكو، مديريت
اگر صد جزء داشته باشد، يكصدم آن علم و يكصدم ديگرش عدالت و نود و هشت درصد آن
تدبير و قدرت رهبرى و مهارتهاى عرفى است.
مهارت در فرماندهى گرچه بيشتر
اكتسابى و تجربى است، ولى بخشى هم مربوط به قريحه، ذوق، استعداد و آمادگى خاصى است
كه فقط برخى از افراد برجسته از آن برخوردار هستند.
منبع
فقه سياسى 124/6-122.
فرماندهى (در نظام توحيدى)
رهبرى نظامى در نظام توحيدى
مبتنى بر يك سلسله اصول كلى است كه توجه به اين اصول ضرورى است.
اصولى كه در نظام توحيدى،
رهبرى نظامى مبتنى بر آن است را مىتوان به اين صورت برشمرد:
1. حكمت به عنوان الگويى از
نظام آفرينش: رهبرى در يك تشكيلات اسلامى بر پايۀ تفكر توحيدى، بايد براساس اصل
حكمت، كه الگوى نظام آفرينش است استوار باشد، به اين معنا كه در تشكيلات اجتماعى
تمامى اعضاء، بخشها و نيروهاى فعال بايد با هدف و